بچه ها من هرچیزی که دستم بیوفته و حواسم نباشه مثلا اگر در حال انجام کاری باشم و یه چیزی از دستم بیوفته دیگه گم میشه نمی تونم پیداش کنم مثلا قیچی تو دستم بود داشتم یه چیزی روی دیوار می چسبوندم افتاد توی اتاقی که هیچی توش نبود دیگه پیدا نشد یا اینکه پازل داشتم درست می کردم یه تیکه اش افتاد زیر میز تا غم شدم برش دارم غیب شده بود به نظرتون ممکنه دلیل اش جن باشه
هیچی به اندازه جاری زشت به آدم اعتماد بنفس نمیده با خودمعهد بستمبه هیچعنوان داخل تاپیک های ناراحتی و انرژی - نرم، هیچی مهم تر از آرامش ذهنِ عزیزم نیست آخهجدیدا مد شده میرید بیرون جشن تفریح مهمونی و مسافرت ، کرونارو این ور اون ور جابجا میکنید توجیه همتونم اینه که ما با رعایت پرتوکل های بهداشتی رفتیم تفریح آره جون عمتون کاش نسل انسان های بیشعور زودتر منقرض میشد🤣
یه چیزایی نمیشه دیگه ...ما هم ولش کردیم گذاشتیم که نشه ... شاید بعدا شد یا شاید به جاش یه چیزای دیگه شد 🙂 نمیدونم ، ولی ای کاش می شد... ...۱۴۰۳/۳/۱۹🙃 فقط با من نمی شد؟! ... میشد ، ولی نخواست...
خداوندا مرا ببخش به خاطر تمام گله هایم.به خاطر درهایی کوبیدم و هیچ کدام در خانه تو نبودند. به خاطر تمام لحظه هایی که بامن بودی و من فکر کردم که تنها هستم.مرا ببخش
در عجیب ترین جای تاریخ ایستاده ایم؛کاش کسی ما را بنویسدزندگی ما اولش خدا بزرگه وسطاش باید ببینیم قسمت چی میشه و آخرشم حتما حکمتی توش بوده!قشر متوسط جامعه بودن اینجوریه که تو به بالاتر از خودت نگاه میکنی حسرت میخوری، به پایین تر از خودت نگاه میکنی عذاب وجدان میگیری هراسناک تر از نابینایی،دیدن است با دو چشم باز،که چه بر سر سرزمین مان می آید عجب نسلی بودیم! به ما که رسید جنگل ها سوخت،دریاچه ها خشک شد،ماشین ۱۰ تومنی شد ۵۰۰میلیون، از داخل فیل.تر شدیم و از بیرون تحریم، شدیم نسل پر از دیدن و نداشتن،دویدن و نرسیدن،رفتن و موندن، انتخاب بین سخت و سخت تر... در سرزمینی که سایه آدمای کوچک بزرگ شد در آن سرزمین آفتاب در حال غروب است میسپارم کشور دل را به دستانت ولی خواهشا مانند مسئولین ایرانی نباش