بنام خدای رنگین کمان🌈🌍. مردی که امروز عاشقش میشی،زنهای زيادی ازش متنفرن زنی كه امروز دوس داشتنش رو كشف میکنی و زندگيت رو زيبا میکنه،پارسال زندگی مرد ديگهای رو نابود كرده!سربازی كه توی سنگر تو نارنجک میندازه و منتظره تا صدای تكه تكه شدن بدنت رو بشنوه،توی خونه بچهی سه سالهای داره كه بهش میگه بابااتاق نيمه تاريک خونهای قديمی كه حالت ازش بهم میخوره محل زيباترين خاطرات آدمی ديگه است...شايد خيلی احمقانه به نظر بياد عزيزم،ولی زندگی بيش از اين كه خودش معنی داشته باشه،از جايی كه تو بهش نگاه میكنی معنی پيدا میکنه:)
سفارشات حنای شمارپذریفته میشود🌷🌷🌷 توصیف زندگی من 🙄کاربر خانوم ۲۳ سالمہ ،این بگم ب عشقـ ایمان ندارم دلم یه همدم میخاست ک همدمم مرد نبود ـاز همسرم متنفرم چون لیاقت منو نداشت ، اینو من نمیگم و از خودم تعریف نمیکنم این حرف های دیگرونہ چون از همسرم لطمہ خوردم هم چیزم تباه شد ـ،،، دیگه خونه پدرم ا رو نتخاب کردم برای همیشہ رو مهر طلاق ب شناسنامه ام بخوره دیگ بریدم ـ باورم نمیشد کارم ب طلاق برسه هنوز کار های دادگاهیم انجام میدم طلاق نگرفتم ،ولی کسی ازسرنوشت خبر دار نیس یہ دختر ناز دارم ک شب روزم با دخترمہ عاشق دخترمم و میبوسم روے دخترم را یه موضو ع منو نارحت میکنه همه میگن ببی فیس چون میگن بهت نمیخوره دخترت باشه 😬😐 چ خوبه دخترم بزرگ بشه با هم درد دل کنیم بعد مشکلات زندگیم عصبی شدم ب شدت خانوم مهربونی بودم هنوزم هستم ولی فکر گذشته میاد سراغم روح روانم داغون میشه دلم میخاد بمیرم این دعاے همیشگی منه این متن هارو براے این نوشتم چون دیگردون میگن بزاررامضات تا بشناسیمت منم احترام گزاشتم بهتون این بگم از رل و دوست پسررمتنفرم ـ لطفا برای ارامشم صلوات بفرس ممنونم رفیقــ ❤ــــــــــــبعد شش ماه دوستان اشتی کردم انگار شوهرم منو دزدید من راصی ب برگشت نبودم همین خستم زندگیم هنوز پاشیدس حالم بد میشه اون عنوان اولی از چند ماه پیشه ک خ نه بابا بودم ولی فعلا تو یه اتاق سه در چهار زندگی میکنم با شوهر ک کلی منو دق میده دخترم گاهی از ترس چشمای خوشکلشو با دستاش میبنده ک صحنه دعوای مارو نبینه شوهرم سگه تازه سگ بیابون شرف داره خدا نگه دار یه صل
من پرستارم.وقتی وارد این رشته شدم به خودم قول دادم همیشه عشق و محبت بدم به همه اون کسایی که دردمندن و بهم احتیاج دارن :)پس فکر نکنین کادردرمان همشون عصبی و بداخلاقن
بنام خدای رنگین کمان🌈🌍. مردی که امروز عاشقش میشی،زنهای زيادی ازش متنفرن زنی كه امروز دوس داشتنش رو كشف میکنی و زندگيت رو زيبا میکنه،پارسال زندگی مرد ديگهای رو نابود كرده!سربازی كه توی سنگر تو نارنجک میندازه و منتظره تا صدای تكه تكه شدن بدنت رو بشنوه،توی خونه بچهی سه سالهای داره كه بهش میگه بابااتاق نيمه تاريک خونهای قديمی كه حالت ازش بهم میخوره محل زيباترين خاطرات آدمی ديگه است...شايد خيلی احمقانه به نظر بياد عزيزم،ولی زندگی بيش از اين كه خودش معنی داشته باشه،از جايی كه تو بهش نگاه میكنی معنی پيدا میکنه:)