چکار میکردین؟ من یادمه همش حسرت بقیه رو میخوردم حتی وقتی خواستگار میخواست بیاد یادمه چقدر تا وارد خونه شدن خجالت کشیدم تازه خونه مستأجری از نظر لباس و کفش هم همیشه کهنه بود حتی خیلی جاها مسخرم میکردن چند تا دندون شکسته داشتم که نمیتونستم درست کنم وقتی لبخند میزدم یه چهره خیلی زشتی داشت بابام کار میکرد اما خرج کردن بلد نبود منم دنبال کار خیلی گشتم امادرسام انقد سنگین بود که نمیتونستم برم سرهرکاری چونم هنوز دانشجو بودم خیلی کارمناسب پیدا نمیکردم
منم بی پول بودم همیشه تازه نامزد هم که کردم یه روز که نامزدم میخواست بیاد خونمون دزدکی از کمد زن داداشم ۵هزارتومن برداشتم گزاشتم رو پول خودم مرغ گرفتم کاش روم بشه حلالیت بطام ازش😔
خودم سرکار رفتم خدا روشکر خدا بیش از حد توان و مهارت من بهمون روزی داد روزای فوق بحرانی رو کمکمون کرد رد کردیم خارج از توان من بود ولی خب در مقایسه با خیلیا کم و کسری هم زیاد بود و گاهی معذب میشدم
اره حتما برمیگردونم 👌من یتیم بودم اگه پدرم زنده بود هرگز نمیزاشت به این روز بیفتم الان شوهر کردم خداراشکر بهتره اوضام کم وکاست زیاده ولی باز صد شرف داره به وضع اون موقع
دانشگاه رشته ی بهداشت محیط قبول شدم،اونم خرج آنچنانی نداشت چون روزانه بود،بازخونوادم خرج اونم نداشتن،ترم دومجبورم کردن ازدواج کنم،نامزدمم گفت بایدانصراف بدی،انصراف دادم