داداش قاتلش ب داداش کوچیکه میگه درسته من کشتمش
اما تو برو زندان و تو گردن بگیر و من که زرنگ هستم باید بیرون بمونم اما بهت قول میدیم زود از زندان درت میاریم و هم خودمون خرج زن و بچه هات رو میدیم و اصلا نگران نباش
ولی اون که رفت زندان و زنش خودش باکار کردن خرج زندگیش رو دمیاورد و بقیه داداشا روز ب روز پیشرفت میکردن خصوصا اون قاتل شب و روز فقط ب فکر پول جمع کردن هست و فقط الکی اون داداش ساکت بی گناهشون چندسال زندان موند و الان ازاد شد
و.البته از قبیله غلام دیه بی آبرویی و کشتن دخترشون رو گرفتن و بین داداشای زهرا تقسیم شد و بچه های زهرا پیش بابای معتادشون موندن و هر روز ی زنی رو طلاق میده و چون معتاده کسی تحملش نمیکنه
خدایا مارو ببخش هدف فقط اطلاع رسانی بود از وجود گرگهای در کمین نشسته با حیله های شیطانی
استغفرالله العلی العظیم یا ربی و اتوب الیه
عزیزان منو ببخشید کند تایپ میکنم باور کنین افسردگی شدیدی دارم اگه تاپیک های قبلی منو خونده باشین بهم حق میدین