2777
2789
عنوان

طلاق یازندگی

| مشاهده متن کامل بحث + 2588 بازدید | 341 پست
درک میکنم عزیزم ولی بخدا هیچ مردی کامل نیس،من شوهر سابقم هم خیانت میکرد هم معتاد بود هم محدودم میکرد ...

دقیقا خیانت خیلی سخته خصوصا واسه ماخانوما

ادم داغون میشه واقن

الان دوباره ازدواج کردین؟؟

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

خانوادت نظرشون چیه؟ توچرا موندی.؟ دوسش داری ک جدا نشدی ؟

همدیگر رودوست داریم خیانت نکرده 

خانوادام فکر میکننن راضیم وحس خوشبختی میکنم

من خودم واقعا وابستش شدم 

خدایا شکرت ♥️♥️♥️
دقیقا خیانت خیلی سخته خصوصا واسه ماخانوما ادم داغون میشه واقن الان دوباره ازدواج کردین؟؟

خییییییلی داغون کنندس،بله دوباره ازدواج کردم 

❤خدای مهربونم تو تنها دلخوشیه زندگیمی🌸حسِ بودنت قشنگترین و بهترین حالِ خوبِ منه🌸دوسِت دارم و عاشقتم قدِّ بزرگیه خودت🌸خیییییلی افتخار میکنم ب داشتنت و این افتخارو با هییییچ چیزی تو دنیا عوض نمیکنم🌸پشت و پناهه همه ی بنده هات باش🌸تکیه گاهه امن و مهربونِ من و عزیزای دلِ منم باش🌸ممنون ک هستی و حتی ی ثانیه منو ب حالِ خودم رها نمیکنی🌸با وجودت کنارم خوشبخترین و خوشحالترینم🌸این حسِ قشنگِ آرامشو ازم نگیر🌸بذار تا ابد دلم قرص بمونه با داشتنت❤ (اون لحظه هایی ک ب صفر میرسیدم و فقط تو بودی کنارم و جزء تو پناهی نداشتم رو یادته خدا،یادته اون شب و روزارو،یادته با چ سختی و ترسی میگذشتن،ولی گذشتن چون تو بودی و خواستی،چون ی لحظه تنهام نذاشتی،تو اوج بی کسی و ناامیدی درست تو لحظه ی آخر خودتو نشونم میدادی،اگ نمیومدی و ب دادم نمیرسیدی معلوم نبود چی میشد،ولی تموم شد و بخیر گذشت،خدایا مث اون وقتا و همیشه،کنارم بمون و حتی ی ثانیه پشتمو خالی نکن ک بدون تو فاطمه دیگ فاطمه نیست😔)
خییییییلی داغون کنندس،بله دوباره ازدواج کردم 

میشه چنتاسوال بپرسم؟؟

همسر الانتون چطوره؟؟

چه مدت بعدطلاق محدد ازدواج کردی عزیزم؟؟

عکس العمل ورفتارخانواده بعدطلاق چجوری بود؟؟


سخت گیریش زیاده نمیزاره بیرون برم یاحتی ناخون بزارم  یالباس مورد علاقم بپوشم 🤒

منم همینم

یه لباس وبپوشمم هیچ ایرادی هم نداشته باشه مدام درحال گیردادنه ک دستت معلوم شد،موهات اومدبیرون،پات معلوم شد

میشه چنتاسوال بپرسم؟؟ همسر الانتون چطوره؟؟ چه مدت بعدطلاق محدد ازدواج کردی عزیزم؟؟ عکس العمل ورفت ...

هرچنتا ک دلت میخواد بپرس،ی سال و نیم بعده طلاق ازدواج کردم،خانوادم تو ازدواج اولم خودشونو مقصر میدونستن و بخاطر ابروخواهیه بیش از حدشون منو ۱۵ سال مجبور کردن تو اون زندگی بمونم تا بالاخره کارم ب جنون کشید،برای همین بعده طلاقم برام سنگ تموم گذاشتن و سعی کردن اشتباهاتشونو جبران کنن خیییلی هوامو داشتن حتی دلشون نمیومد من تو خونشون ی لیوان بشورم،شوهرمم خییییلی آدم خوب و پاکیه،ولی اهل مهمونی و رفت وامدِ زیاد نیست،اهل بیرون رفتنم خیلی کم،خیلی آروم  و کم حرفه،دوست نداره تنهایی جایی برم ولی اگ برم چیزی نمیگه فقط ناراحت میشه،منم سعی میکنم کاری خلاف میلش انجام ندم تا اذیت نشه چون خودشم باب میلم رفتار میکنه،این چیزا پیش من مشکل نیس چون انقد تو زندگیه سابقم عذاب کشیدم ک اینا در مقابلش صفره،پاک بودن و اهل زندگی بودنش برام کل دنیا می ارزه،خداروشکر راضیم 

❤خدای مهربونم تو تنها دلخوشیه زندگیمی🌸حسِ بودنت قشنگترین و بهترین حالِ خوبِ منه🌸دوسِت دارم و عاشقتم قدِّ بزرگیه خودت🌸خیییییلی افتخار میکنم ب داشتنت و این افتخارو با هییییچ چیزی تو دنیا عوض نمیکنم🌸پشت و پناهه همه ی بنده هات باش🌸تکیه گاهه امن و مهربونِ من و عزیزای دلِ منم باش🌸ممنون ک هستی و حتی ی ثانیه منو ب حالِ خودم رها نمیکنی🌸با وجودت کنارم خوشبخترین و خوشحالترینم🌸این حسِ قشنگِ آرامشو ازم نگیر🌸بذار تا ابد دلم قرص بمونه با داشتنت❤ (اون لحظه هایی ک ب صفر میرسیدم و فقط تو بودی کنارم و جزء تو پناهی نداشتم رو یادته خدا،یادته اون شب و روزارو،یادته با چ سختی و ترسی میگذشتن،ولی گذشتن چون تو بودی و خواستی،چون ی لحظه تنهام نذاشتی،تو اوج بی کسی و ناامیدی درست تو لحظه ی آخر خودتو نشونم میدادی،اگ نمیومدی و ب دادم نمیرسیدی معلوم نبود چی میشد،ولی تموم شد و بخیر گذشت،خدایا مث اون وقتا و همیشه،کنارم بمون و حتی ی ثانیه پشتمو خالی نکن ک بدون تو فاطمه دیگ فاطمه نیست😔)
میدونی میشینم فک میکنم ک اگ جداشدم بعدش پشیمون شدم بخاطراین وابستگی چی؟مطمئنم ک میشم باشناختی ک ازرو ...

خوب برای همین میگم اول باید اعتماد به نفست رو بالا ببری ،وابستگیت هم کم کم قطع میشه 


نه نظرم جای این فکرها و ترس از آینده که خوب تا حدیش هم طبیعه ،بشین فکر کن آیا واقعا شما موظفی تایید و محبت همه رو در همه مسائل بدست بیاری ؟ چه شوهر چه پدر ؟

والا اونی که خالق همه ی ماست نتونست رضایت همه ی بنده هاشو بدست بیاره 

از خودت هی سوال کن ...تهش که چی ؟ اومدیو همه دوست داشتن ...تهش این دنیا فانیه باید جواب خدا رو پس بدیم ،درسته رضایت همسر و پدر مهمه ولی به چه قیمت ؟ اینکه من کلا همه ی فکر و ذکر زندگیم همین باشه ؟ من برای همین خلق شدم ؟ نه ...


حتی کسب رضایت پدر و مادر و همسر هم حد و چهارچوب خودش رو داره 


-باید با خودت عمیق ارتباط بگیری،خودت رو دوست داشته باشی ،باور کنی خدا عاشقته و حسبی الله ،خدا کافی برات ،در نتیجه میتونی از درون محکم وقوی بشی و عاقلانه و باثبات تصمیم بگیری 

-باید تو خونه شروع کنی به یادگیری مهارت ،هر چیزی که دوست داری ،هنر یا مثلا حتی شده تایپ و موارد دیگه 

-باید برنامه ریزی کنی ،هدف گذاری کنی ،به گردی دنبال علایقت ،

-برو یه لیست از علایقت تهیه کن ....فقط سعی کن به هیچ عنوان با همسرت درباره ی این مسائل حرف نزنی ،چون شاید در ظاهر موافقت کنه ولی در باطن شروع میکنه به ناامید کردنت و چوب لایه چرخت میذاره ...کاملا سکرت و مخفی باش ،همین سکرت بودنت باعث میشه قوی بشی 

ه برنامه ی غذاییت اهمیت بده ،اگه کم خونی داره حتما درمانش کن،

-اگه افسردگی داری حتما سرچ کن و ببین باید چه به لحاظ تغذیه چه ورزشی و و  باید چیکار کنی 

-وقتی شوهرت نیست ،فیلم ورزشی دانلود کن ،ورزش کن ،شدید بهت توصیه ورزش میکنم ،ورزش اراده ی آدمو قوی میکنه ،خلاصه شدید برنامه ریزی کن روی این قضیه ،حتی به شوهرت بگو ببرت کوه پیمایی ...نبردم اصلا مهم نیست ،خودت تو خونه ورزش و تمرینات ورزشی انجام بده ،بدون اینکه شوهرت بفهمه 

-مدام تو ذهنت تمرین و تلقین کن ،من یه شخصیت کاملا مستقلی از همه ی اطرافیانم دارم ،هر چیزی که بهش نیاز دارم رو خدا در درون خودم قرار داده 

-جای اینکه منتظر بشی کسی بهت محبت کنه خودت مهربون باش ولی بی توقع ،از محبت به پدر و مادر تا غذا دادن به حیوانات و پرنده ها 

-رابطه اتو با خدا اصلاح کن ،نماز اول وقت بخون ،چون خیلی کمکت میکنه ،هم برای اراده ات هم خیلی مسائل روانشناسی دیگه

-مطالعاتت رو بالا ببر 

-به فکر دانشگاه رفتنم باش  

خدا کمکت میکنه ولی باید با توکل به خدا دستت رو بزاری روی زانوی خودت و بلند بشی 


 

یه زمانی بچه بودی یه اشتباهی کردی با یه نفر رابطه داشتی ....به پدرتم با توجه به روحیاتت حق بده ،واقعا حق بده ،به خاطر مهر طلبی و وابستگیت واقعا در معرض خطر بودی ولی خوب قرار نیست آدمها دانای کل باشن و خوب مطلق این وسط پدرتونم اشتباهاتی داشتن ...اگه  پدرتون ببینن شما محکم و با صلابت و با اعتماد به نفس شدید و عاقلانه رفتار میکنید قطعا بدون رفتارش متفاوت میشه ....شک نکن ،یه چندتا حرکت و رفتار خوب و با سیاستم با پدرت انجام بدی دیگه نور علی نوره میشه ،...

فقط باید تمرین کنی احساساتت رو مدیریت کنی ،

تفکر خوب و عمیق داشته باشی ،

به جای ترسیدن از آینده و مشکلاتش برای حل مشکلات در آینده برنامه ریزی کن و برو تو دل مشکلات برای حل کردنشون ....نه ترس وقتی بزنی تو دل مشکلات میفهمی بیشتر توهم و خیال و نگرانی خودت بوده ،تو خدا رو عنوان پشتیبان و وکیلت قرار بده و یا علی بگو ...مشکلات هیچ وقت تو زندگی تموم شدنی نیستن فقط باید نگاهمونو بهشون عوض کنیم و قلبمونو از ضعف و ترس و ناامیدی خالی کنیم اونم با یاد و اعتماد به خدا و تفکر خردمندانه و بالا بردن مهارتهامون باشه ،

خدا ذره ای به بنده هاش ظلم نمیکنه این ما بنده ها هستیم که با ناامیدی و اشتباهاتمون خودمونو مدام تو مشکلات میندازیم 


استعداد و اعتماد به نفست این سالها توسط شوهرت  سرکوب شده ،ولی از بین نرفته ،فقط باید بازیابیشون کنی باید از زیر خاک و گوهر وجودیت بکشیشون بیرون ،گاهی نیاز به تیشه و تبر داری پس از تغییر نترس،

گاهی لازمه بریم وسط کثیفی های زندگیمون و راه چاهی که گرفته رو باز کنیم ،گاهی خودشیفتگی هامون ،گاهی ترس هامون از غیر خدا،ناامیدی ،جهالت ،ناشکری ،دست رو دست گذاشتن ،مشورت نکردن و و و اینا باعث میشه راه چاه دلمون گرفته بشه و فضولات داخلش جمع بشه ،همین فضولات آدمو اذیت میکنه ،ناامید میکنه ،باعث میشه اشتباه ببینیم و برداشت کنیم و اشتباه تصمیم بگیریم   ...پس گاهی باید پاچه ها رو داد بالا   و بریم برای باز کردن اون چاه بسته شده 


 اون افکار ناامید کننده و وسوسه ها و زمزمه های شیطان رو برای ناامید کردنت رو بزن کنار 

تو یکبار خلق شدی برای رسیدن به اهداف خدایی و اینکه خودت رو رشد بدی و بشناسی ،تو وجودت پر از گوهرهای ناب و کشف نشده است ،تو وجودت پر از اعتماد به نفسه فقط باید کشفشون کنی منتظر هیچ کسی از بیرون نباش که بهت کمک کنه ...تو خدا رو در درون خودت داری ،هر ابزاری که بخوای خدا در درون خودت قرار داده

هرچنتا ک دلت میخواد بپرس،ی سال و نیم بعده طلاق ازدواج کردم،خانوادم تو ازدواج اولم خودشونو مقصر میدون ...

خداروشکر ک خانواده انقد درکت کردن عزیزمممم

ایشالاخوشبخت ترین باشی کنارهمسرت گلم

الهی شکر ک ازهمسرو زندگیه الانت راضی هستی

همسرمنم اهل بیرون رفتن نیس،اهل مهمونی نیس

ولی بیرون رفتنم باعث جنگ ودعواس

لباس زیرمو باید بسپارم مامانم بگیره،یادرسال دوسه بار باخودش برم بیرون واسه چیزای دیگه،اونموقع بگیرم

درکل ادم توخونه حس افسردگی بهش دست میده

مثلا توخونه حوصلم سرمیره کلافه میشم

میخوام ی کلاسی برم یاهرچی اجازه ای ندارم برااونم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز