من تجربهی شمارو ندارم اما خودم تازگی ۲۰ سالم شده و صمیمیترین دوستم هم نامادری داره.
به عنوان کسی که تازه از نوجوونیش میگذره میخوام بهتون کمک کنم ....
ببینید اون بچه حتما با مادرش مشکل داره
چرا ؟؟ دلیل خاصی داره ؟؟ نه !!!
چون تو سن نوجوونی و بلوغشه و نتونسته با مادرش کنار بیاد و از دست هم عاصی شدن این برای خیلی از همسن و سالاش پیش میاد اما چون شرایط این پسر خاصه و پدرو مادرش جدا شدن دیگه نمیتونه خونه رو تحمل کنه و به شما پناه اورده، همین!
شما چون غریبه هستید اتفاقا به خاطر شرایط نوجوونی و سن این بچه راحتتر از خانوادش میتونید باهاش ارتباط برقرار کنید، چون بچه ها تو این سن گاردشون جلوی خانواده خودشون بیشتر از غریبههاست ....
من از شما میخوام باهاش صحبت کنی
باهاش راه بیای و کمکش کنی تو خونهای که بهش پناه اورده احساس راحتی و دوستی کنه و یواش یواش باهاش حرف بزنی که مشکلش با خانوادش حل بشه.
درمورد اینکه میگید حق نداریم برای خودمون باشیم
یعنی هر خونهای که توش بچه هست، زن و شوهر نمیتونن برای خودشون باشن ؟؟ ....
خواهش میکنم بهش کمک کنید، اون بچه توی شرایط خاص و همچنین سن حساسی هستش
وقتی میتونید کمکش کنید تنهاش نذارید.
شما که انقدر شوهرتون رو دوست دارید به اون بچه به عنوان یه غریبه نگاه نکنید، اون پارهی تن شوهرتون هستش.
درسته من تجربهی شمارو ندارم
ولی امیدوارم از دید اون پسر تونسته باشم بهتون کمک کنم