ی روز منو ی بند خدایی رفتیم جایی یکی رو دیدیم برگشت گفت اینم دیگ مردنیه همین روزاس ک حلواشو بخوریم گفتم بد یا خوب برا ادم ارزو مرگ نکنیم بجاش از خدا بخوایم عذاب خطاهشو بکشه بهم پوز خند زد
ی هفته بعد ااون بند خدا تصادف کرد و فوت شد و ب اونی ک گفت مردنی هنوز زنده اس و داره زندگیشو میکنه
لطفا برای کسی از خدا مرگ نخوایم چ خوب چ بدخدا خودش میدونه با بنده خطا کارش چیکار کنه