برامون رفته بود از پنجره داشتم نگاه میکردم ببینم شوهرم کی میاد زنگ زدم بهش گفت دم درم در باز نمیشه ماشینو بیارم داخل گفتم همون ماشینه ای ک سه ساعت ایستاده اونجا گفت صدات قطع و وصل میشه و قطع کردم بعد نزدیک صدبار هی برای راننده دست تکون دادم و کلی مسخره بازی دراوردم حالا برق اومد دیدم از ماشین پیاده شد اصلا این شوهرم نیست همسایمونه😐الان برم کجا خودمو بکوبم؟😐