زنعموی شوهرم همش آه میکشیدمام همش گره پشت گره و...
یروزتصمیم گرفتم تلافی کنم ی آه کشیدم نوه کوچولوش تازه متولدشده بودزنده نموندمتاسفانه تصمیم گرفتم دیگه اینکارونکنم پارسال حالم خیلی بدبودبعدنمازگریه میکردم واه بلندی میکشیدم کمی خال شم ی دخترش بدمریض شددوباره ناراحت شدم کلیم واسش دعاکردم زنده بمونه یروزبزم آه کشیدم اونیکی دخترش فوت کرد همش حس میکنم من مقصرم دیگه اه نکشیدم