حوصلم سر رفته بود بعد از چند روز گفتم ب مادرشوهرم سر بزنم خونشون جفت خونمونه رفتم تو حیاط بودن و اماده رفتن ب جایی بودن سلام کردم جوری زوری و سنگین ج دادن ک سلام نکرده راهمو کج کردم برگشتم حتی سوال نکردن کاری داری یا چرا داری میری ...
بعد با جاریم بصرف شام رفتن خونه خاله ام ..
دختر خاله هام هم باشون تو گروه داشتم چت میکردم نگفتن ک بیا یا دورهمی میخاییم جم بشیم
حالا اینا بیشعورن از دخترخالهام انتظار نداشتم بیشتر هم چون جاریم از این رفتارا خوشحال میشه ناراحت شدم ...