تیکر تولد ۵ سالگی دلبرم😍 لحظه دیدنت انگار که یک حادثه بود، حیف چشمان تو این حادثه را دوست نداشت... سیب را چیدمو در دلهره ی دستانم، سیب را دید ولی دلهره را دوست نداشت... تا سه بس بود که بشمارد و در دام افتد گفت 1 گفت 2 افسوس سه را دوست نداشت... من و تو خط موازی؟ نرسیدن؟ هرگز، دلم این قاعده هندسه را دوست نداشت... درس منطق نده دیگر تو به این عاشق که از همان کودکیش مدرسه را دوست نداشت 🙃
مادر کی میایی تا من هم طعم شیرین مادر شدن رو بچشم؟ جانانم چند بار است که خواب تو را دیده ام در بغل بودی چه حس شیرینی بود بودنت .دلبندم چند تار موهای مامان و باباسفید شده پس تو نمیخواهیی بیایی و بمانی برای من برادرت تا ۳۹ هفته مهمان دلم بود چقدر حس زیبایی بود بودنش برای من اما برادرت قبل آمدن به بغلم به سوی آسمان پر کشید مادر این همه درد و رنج کافی نیست ؟؟؟؟درد از دست دادن برادرت درد نیامدن تو مادر دلم برای در آغوش گرفتنت پر میکشد تا کی حسرت شنیدن خنده هایت را بکشم مادر کی تو میایی من را صدا کنی مامان و من با همه وجودم بگویم جانم عزیزتر از جان مادر