2737
2734
عنوان

بیاین اتفاقا ترسناک رو تعریف کنید من به هیجان نیاز دارم

| مشاهده متن کامل بحث + 59173 بازدید | 959 پست
منکه از ایمانم مطمئنم اصلا قوی نیست ولی نمیدونم چرا اینا از بچگیم تا الان دست از سرم برنمیدارن

منم ۷ سال درگیر بودم . فقط با شکر گذاری دست از سرم برداشتن . هر شب قبل خواب شکر گزاری کن بگو خدایا شکرت ک در آرامش کامل هستم خدایا شکرت ک همیشه و همه جا همراه منی و خدایا شکرت مرا در پناه خودت قرار دادی . اسمی از شون نیار . من بیشتر زمان بیدار شدن از خواب اذیتم میکردن . شکر میکردم برای خواب راحتی ک دارم شکر میکردم که  به راحتی از خواب بیدار میشم . 

خدارو هزار مرتبه شکر ک اون دوران گذشت . 

🍼یک عدد نی نی تپل مپل خوجل تو دلمه   خداجونم شکرت 😘
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



از زیر زمین خونه ماد بزرگم صدا اهو ناله میشنیدم جن سال پیش فقطم منو دختر داییم که همسن بودیم میشنید ...


عزیزم این مامان بزرگ با پدر بزرگت بودن داشتن با هم ..................نماز می خوندن شما را سرگرم می کردن می رفتن زیر زمین   

  توکل بر خدایت کن کفایت میکند حتمااگر خالص شوی با او صدایت میکند حتمااگر بیهوده رنجیدی از این دنیای بی رحمیبه درگاهش قناعت کن, عنایت میکند حتمادلت درمانده میمیرد, اگر غافل شوی از اوبه هر وقتی صدایش کن حمایت میکند حتماخطا گر میروی گاهی, به خلوت توبه کن با اوگناهت ساده میبخشد, رهایت میکند حتمابه لطفش شک نکن گاهی, اگر دنیا حقیرت کردتو رسم بندگی آموز, حمایت میکند حتمااگر غمگین اگر شادی, خدایی را پرستش کنکه هر دم بهترینها را, عطایت میکند حتما
2731

نزدیک ۴سال پیش یروز ک از خواب بیدار شدم کف پام و کف دستم حنایی بود گفتن از مابهترون عروسی داشتن اسم عروسشون زهرا بوده ینی هم‌اسم من واسه همین حنا گذاشتن😑😑

دعا کنید مامان شم :)

خونه ما دوطبقه است دوستم وخواهرش بالا هستند پیششون بودم  وبرگشتم بعد از یک ساعت رفتم براشون نذری ببرم،زنگ زدم دیدم از پنجره خواهرش با صورت خواب آلود وکمی عصبانی نگام کرد اشاره دادم در رو واکن نذری آوردم خدا شاهده دروغ نمیگم اونم هیچی نگفت رفت هی منتظر شدم در را واکنه هی وا نکرد رفتم تو زنگ زدم خواهرش که چرا در را بازنمیکنید گفت هیچ کدوم خونه نیستیم الان دوتایی بازاریم ،من غش وپشمام ریخت

عزیزم این مامان بزرگ با پدر بزرگت بودن داشتن با هم ..................نماز می خوندن شما را سرگرم می ک ...

اولن که پدر بزرگم فوت شده بود

دوما که مادر بزرگم جلو چشمم خواب بود

سر بر شانه خدا بگذار تا قصه عشق را چنان زیبا بخواند که نه از دوزخ بترسی ونه از بهشت به رقص در آیی اگر کسی احساست را نفهمید مهم نیست سرت را بالا بگیر ولبخند بزن فهمیدن کار هر آدمی نیست
اولن که پدر بزرگم فوت شده بود دوما که مادر بزرگم جلو چشمم خواب بود


کسی  غیر از مادر بزرگت اونجا زندگی نمی کرد دایی یا خاله ای با خانواده 

  توکل بر خدایت کن کفایت میکند حتمااگر خالص شوی با او صدایت میکند حتمااگر بیهوده رنجیدی از این دنیای بی رحمیبه درگاهش قناعت کن, عنایت میکند حتمادلت درمانده میمیرد, اگر غافل شوی از اوبه هر وقتی صدایش کن حمایت میکند حتماخطا گر میروی گاهی, به خلوت توبه کن با اوگناهت ساده میبخشد, رهایت میکند حتمابه لطفش شک نکن گاهی, اگر دنیا حقیرت کردتو رسم بندگی آموز, حمایت میکند حتمااگر غمگین اگر شادی, خدایی را پرستش کنکه هر دم بهترینها را, عطایت میکند حتما
2738
تا به این لحظه  نه هزار نفر از تاپیک دیدن کردن ..  با چه دل و جراتی تاپیک ترسناک میزنین ! ...

منم با نظر شما موافقم و از استارتر خواهش میکنم این تایپک رو ببنده برای خودشون و بقیه هم که شده بهتره این مطالب خونده نشه . شما استارتر عزیز خدای نکرده بعدا مدیون اونایی میشین که با خوندن این مطالب مشکل براشون پیش بیاد !!!  لطفا خاتمه بدین 

کسی  غیر از مادر بزرگت اونجا زندگی نمی کرد دایی یا خاله ای با خانواده

داییمو زنداییم طبقه بالا زندگی میکردن اونام همشون بالا بودن خواب بودن

سر بر شانه خدا بگذار تا قصه عشق را چنان زیبا بخواند که نه از دوزخ بترسی ونه از بهشت به رقص در آیی اگر کسی احساست را نفهمید مهم نیست سرت را بالا بگیر ولبخند بزن فهمیدن کار هر آدمی نیست
2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز