خسته شدم دیگه. 10 ماهه عقدم. هنوز یه تیکه از جهازمو نخریده بابام. مجرد که بودم نمیذاشت کارکنم لااقل برا همچین روزایی پول داشته باشم، الانم که شوهرم نمیزاره کار کنم. بابام بشدت پولداره اما خسیسه خیلی خسیسه.. خواهرای دیگه م خواستن جهاز بخرن با گریه خریدن هزار نفر واسطه شدن تا بابام بخره اونم یه جهازی بهشون داد که بیشتر ابروی ابجیام رفت.. الانم نوبت من شده، میخواد برام یخچال 10 میلیونی بخره لباسشویی نمیخواد بخره میگه اتومات گرونه! خیلی چیزارو حذف کرده نمیخواد بخره منم راضی شدم فقططط بخره هرچی خرید مهم نیست من فقط از این خونه برم بس که زجرم داده. برا یه هزار تومن کلی التماس میکنیم تا بده بعدشم یه جا یادداشت میکنه ازمون پس بگیره! دیگه آبروم جلو خانواده شوهرم رفته اوناهم فهمیدن. امشبم چون با گوشی حرف میزدم پشت خط خواهرم بود از اتاق نیومدم بيرون میگه بهم بی احترامی کردی محلم نذاشتی منم اشکتو در میارم موقع خرید جهاز. اصلا نمیخرم برات گریه کنی به التماس بیفتی! گفتم باباجان همین الانم به التماس افتادم... نمیدونم چیکارش کنم بخدا حرف شنوی از کسی هم نداره که واسطه ش کنم ازش جون بخواه ولی پول نخواه
كن معنا يا الله، لأنك الوحيد الذي يشعر بنا ويهتم بأمرنا ويدرك كل مافينا.خدایا در کنار ما باش، چون تو تنها کسی هستی که احساس ما را درک میکند و به ما توجه میکند و از هرآنچه درون ماست با خبر است ♥️
منه فلک زده که خونم آماده س سرویس چوبم ولو افتاده اونجا هی میرم نگاه میکنم غصه میخورم
خوش به حالت من و شوهرم داره دق میده وای چوبت خاک میخوره قصه نخور هر کی به جور دیگه شوهر من هر روز امروز فردا میکنه یک سال دلش نمیاد بگیره خسیس بی مسولیت