درگیر یه عشق نا فرجام شدم...
از اون روزی که رفت چندین ماه گذشته...
ولی هنوزم مثل همون روزا دیونشم..
میخام قوی باشم ولی کم میارم گاهی...
دیگه بعد اون نمیتونم دل ببندم...
حتی دلم نمیخاد کسی رو نگاه کنم..
نگرانم که سهم یکی دیگ بشه..
میترسم با یکی دیگه ببینمش
چند روز دیگ تولد ۳۲ سالگیشه...
دیگ سن ازدواجشه..
من شکستمش...
من بهش دروغ گفتم...
میگفت زهرا طوری شکستی منو که خودم صدای شکستن دلمو شنیدم..
میگفت تو دروغ گفتی و من تقاص پس دادم...
خیلی رابطه قشنگ و آتشینی داشتیم...
دلم براش تنگه خدااا..
برام دعا کنید...