بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
# نه ب کودک همسری😡🤬😤😱من ی دختر 20 ساله ام ک تو 15 سالگی بچگی کردم، عاشق شدم و در آخر ازدواج کردم.... من حتی ی لحظه هم فکر نکردم.... اصلا نمیدونستم ازدواج چیه.... پس دختر ک 13 سالشه یا 10 سالشه یا همون 15 چ میفهمه ازدواج چیه.... لطفا. لطفا نکنید..... صرفا برا اینکه خودم اینو تجربه کردم نمیگم.... من دیدم زیاد دیدم ک هم سنام پشیمون شدن.... با اختلاف اینکه اونا خانوده هاشون خواستن و من خودم و حالا هر ناراحتی باشه روم نمیشه ب کسی بگم چون همه ی اطرافیانم بخاطر سنم مخالف صددرصد بودن.... اگه این امضا حتی روی یک نفر تاثیر بزاره. از ته دلم شاد میشم🙃دخترا خوش بگذرونید... عشق کنید با دوستاتون وقت بگذرونید و با هدف پیش برید.... عاشق همه ی دخترام و خوشحالم ک یک دختر قویم ک دست از آرزوهاش نمیکشه💪
باز آمد شوهر بی بهانه، با ادایی کودکانه، هیکلی چون استوانه می کند غر غر به خانه، یادم اید روز اول، گردنش کج، دست و پا شل . پیش بابا موش میشد سر خیس تا گوش میشد . دختری افتاده بودم مهربان و ساده بودم نرم و نازک، شاد و چابک. چشمهایم همچو اهو، عطر موهایم چو شب بو . می شنیدم از لب او حرفایی همچو جادو : من غلام خانه زادت، جان دهم هر دم به یادت، گر نیایی خانه ی من می گریزد روحم از تن . بعد از آن گفتار زیبا خام گشتم من همان جا . شد به پا جشن عروسی کیک و شام و دیده بوسی . بعد از آن دیگر ندیدم هرگز آن اوقات بی غم . قسمتم یک مرد جانی ، اندکی لوس و روانی ، بی اراده همچو یابو، پرخور و مغرور و پر رو . بشنو از من جان خواهر، هر که کرد این دوره شوهر ؛ خاک بر سر گشت و حیران . شد پشیمان شد پشیمان شد پشیمان......
خداوندا مرا ببخش به خاطر تمام گله هایم.به خاطر درهایی کوبیدم و هیچ کدام در خانه تو نبودند. به خاطر تمام لحظه هایی که بامن بودی و من فکر کردم که تنها هستم.مرا ببخش