ولشون کن اینا حال ب حالی ان
منم دو سال پیش چند باری رفتم خونه مادرشوهرم یه خواهرشوهر مجرد داشتم که سنش کم نیست بعد میرفتم این اولا که اصلا از اتاق بیرون نمیومد حتی سلام کنه فکر کن نیم ساعت یک ساعت بعد میومد یه سلام خشکو خالی میکردو میشست جلوی تلویزیون هی کانال عوض میکرد در صورتی که شخصیتا برا بقیه شاده مادرشوهرمم مشغول کارای خودش هیچی منم به شوهرم گفتم دیگه نمیام احترام نمیزارن مامانت خودش گفته هفتع یک بارو حتما بریم وقتی هم میریم هر کی مشغول کار خودشه اصلا احترام نمیزارن بعد من دوهفته نرفتم شوهرم میرفت سر میزد زود میومد خونه مادرشوهرم از شوهرم پرسیده بود چرا مهناز نمیاد شوهرمم قضیه رو گفته بود اونم گفته بوده نه اینجوری نیستو فلان دیگه هفته بعدش شوهرم گفت بیا بریم مامانم گناه داره رفتیم ازون موقع دیگه میرم حواسشون بهم هستو احترام میزارن خواهرشوهرمم خبر داد جلوی در وایمیسه واسه سلامو بعدم بدرقه
حالا توام بگو شاید چیز خاصی نباشه عقلشون نمیرسه شاید