2777
2789
عنوان

به بچم میگه به من بگو مامان😐

| مشاهده متن کامل بحث + 2879 بازدید | 136 پست
محبت که میکنم ولی حال و روزمو رفتاراشون خراب کرده مثلا وقتی شیرش میدادم سرشو میکرد تو سینه من که بچم ...

ی خورده حساسم شدی.اونا نمتونن بچه تو راببرن

اللهم عجل لولیک الفرج

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

هی زنگ میزنن میان دنبالم دو سه بارم گفتم الان نمیتونم بیام گفت پس میایم پارسارو میبریم

بگو داریم میریم پارک .بگو داریم میریم خونه مامانم میخام بچه هم باشه باهام. بهونه بیار.

به دخترش بگو.ان شااله شوهر می کنی.خودت بچه میاری.بچه دیگران جای بچه ادم نمی گیره.حتی نزدیکترین بچه.

دخترش سریع جواب میده و اخم و تخم میکنه و مادرشو تحریک میکنه 

نه بابا بچه رو وابسته میکنن بعدم همه جا میگن ما بزرگش کردیم 

عزیزم هروقت اینجورگفتن بگو شما دختر عمه ش هستی 

پسرم یه مامان داره 

والا من یه خواهرزاده دارم عاشقشم این حرف و بزنم خواهرم میزنه تو دهنم جدی میگم 

فقط می تونم بگم  هر چی بیشتر حساسیت به خرج بدید  هم خودتون اذیت میشید و هم دیگران  رو ...

عزیزم شاید حق با سما باشه اما من میتونم عاقبت کاری که این خواهرشوهر داره میکنه رو پیش‌بینی کنم. عمه‌های من دخترعموم رو از بچگی خودشون دور و ورشو میگرفتن و محبت بهش میکردن تا جایی که حتی شبا دخترعموم توی بغل عمه‌هاش یا مادربزرگش میخوابید. وقتی بزرگتر شد هیچ علاقه و وابستگیی به مادرش نداشت، یه بار بهش گفتم تو به مامانت رفتی شبیه اونی، عصبانی شد و گفت: اصلاً اینطور نیست من به عمه رفتم خدا نکنه شبیه مادرم باشم. گذر زمان باعث میشه تا اون عمه‌ها هرچی بگن بچه به حرف اونا گوش بده و برای حرف مادرش پشیزی ارزش قائل نباشه. 

بگو داریم میریم پارک .بگو داریم میریم خونه مامانم میخام بچه هم باشه باهام. بهونه بیار.

یه بار همین کارو کردم دو روز بعد سر ظهر زنگ زد گفت من تو راهم دارم میام پارسارو ببرم آمادش کن اومد بچه رو برد منم پشت سرش سریع رفتم 

دخترش سریع جواب میده و اخم و تخم میکنه و مادرشو تحریک میکنه 

ببین مادرشوهرمن اوایل که بچم دنیا اومده بود.می گفت بگو مامان.به مادر شوهرم.اونم خیلی می اومد بچم می برد.یکبار جلوش دراومدم.گفتم تا وقتی من زنده ام بچم یک مامان داره اونم منم.شما فقط مادربزرگش هستی.ومادر پسرتون.زبون داشته باش.وگرنه طایفه شوهر قورتت میدن.

چی بگم والا واقعا عجیبهههه برخورداشون انگار مادر آدم نیست 

فقط همینو بهت میگم اجازه نده جز برای یه ابراز محبت ساده به بچه‌ت زیادی نزدیک بشن. اگه نارضایتی نسبت به رفتارشون رو در چهرت ببینن یواش یواش از رو میرن. اجازه نده لباس بچه‌تو بشورن، خودت بخوابونش، اگه خواستی جایی بری پیش خانواده‌ی خودت امانت بزارش نه پیش اونا. نمیدونم چرا ولی بعضی خانواده‌های شوهر مریضن خوششون میاد به عروس آزار برسونن و آدم حسابش نکنن

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز