من۱۴سالم بود ک همسرم درخواست دوستی کردازاونجا ک خیلیارودیده بودم ک ازشکست عشقی واینجورحرفامیزدن من بهش دل نبستم وپیش خودم میگفتم باشه براسرگرمی ک خب تفکرم اشتباه بودواصلا رابطه خوب نیس
۴سال باهم بودیم تواین۴سال همیشه خدامن طلبکاربودم وبایدحرف حرف من میشد چون میگم ک بهش دل نبسته بودم ک بخام دلم براش بسوزه واگه قهربودیم اون میومدبراآشتی وهمیشه خدابراکادومیگرف دریغ از ی هزارتومنی ک من براش خرج کنم تااینکه۱۸سالم شدواومدخواستگاری مثل کسایی باهاش رفتارکردم ک اصلانمیشناختمش و بعددیدم برای زندگی خوبه قبول کردم ولی الان عاشقشم وبادنیاعوضش نمیکنم شکرخدازندگیمونم بدنیس