2737
2739
عنوان

امشب اولین شبیه که پسرم پیشم نیست

| مشاهده متن کامل بحث + 1197 بازدید | 57 پست
میرم  یعنی همیشه من کوتاه میام و میرم حتی یه بار بازم پسرمو برده بود  نصفه شب بود نتونست ...

بیخود کرده خونه زندگی خودته برو سر زندگیت تو زن اون خونه ای مال خودته دیگه هم قهر نکن

يه روزي، يه جايي، يه جوري، يه كسي، يه چيزي صبر داشته باش  صبر داشته باش!


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

بچه ها عزیزان ببخشید این تاپیکو خوندم یاد خواهرم افتادم توروبخدا براش دعاکنید هرکدومتون ک ذره ای بخدا وقرآن ایمان دارید دعاکنید زندگی خواهرمن ازهم نپاشه شوهرش افتاده با ی زن خدانشناس ومتاهل و بچه دار خواهرم وبچه هاشو اذیت میکنه چندبار تا دادگاه هم رفتن سرهمین قضیه ولی دست بردار نیستن دیگه خسته شدیم همه دعا کنیدبراش

2731

همیشه توی خونمون دعواست 

من به قصد قهر نرفتم 

ولی خیلی حالم بد بود رفتم آروم بشم اما بابام کمرش درد میکرد و شوهرم میدونست دیگه موندم اونجا

از خواب برگشتم به تنهایی💔
همیشه توی خونمون دعواست  من به قصد قهر نرفتم  ولی خیلی حالم بد بود رفتم آروم بشم اما باب ...

خوبه پس بگو اومدم سر بزنم ب بابام. دیگه نرو اولا اونجا خونه توعه بعدشم پدر مادرت غصه میخورن گناه دارن 

خداوندا تو میدانی که انسان بودن و ماندن چه دشوار است چه دردی میکشد آن کس که انسان است و از احساس سرشار است....
2740
فقط خدا نءذره از این نر هایی  که بچه رو میبرن با خودشون ‌ . عرضه داری بچه تو دوس داری بزار کنار ...

نقطه ضعفه زن ها همینه دیگه مادر بودن و مردها هم اینو میدونن و اذیت میکنن

خداوندا تو میدانی که انسان بودن و ماندن چه دشوار است چه دردی میکشد آن کس که انسان است و از احساس سرشار است....

دعواهامون خیلی الکیه یعنی از یه چیز کوچیک یه آشوب درست میکنه

آخرشم همرو میندازه گردن من و خودم و خانوادمو نفرین میکنه

پسرم خیلی شیطونه با شلنگ دستشویی چاه بست رو شکسته بود و منم خیلی میترسیدم که ازش سوسک بیاد خودم رفتم چاه بست خریدم اومدم دستشویی رو شستم و خواستم عوضش کنم اما خیلی سفت بود زورم نمیرسید به شوهرم گفتم یه چیزی که به دردنخوره بیار تا من اینو باهاش دربیارم زورم نمیرسه 

اما نیومد و کلللی حرف بارم کرد که اون دوباره میشکنه و لازم نیست عوض کنی من داشتم زور میزدم که درش بیارم و درش اوردم که دیدم اومد مثل وحشی ها پرتم کرد اونطرف و کشیدم کف دستشویی و با اون دستام که حسابی کثیف بودن انداختم تو خونه و منم انقدر گریه کردم بعدم رفتم حموم خودمو تمیز کردم با گریه و گوه یکی شده بودم بعدش رفتم خونه بابام

از خواب برگشتم به تنهایی💔
اره منم همیشه شوهرم گفتنی برو خونه بابات ،میگم من جرا برم تو هری گمشو برو خونه بابات ، اینجا جهاز من ...

منم دقیقا اینجوری ام تا حالا نرفتم.خیلی کارد ب استخونم برسه ب بیرون هدایتش میکنم.هم این که میترسم نیاد دنبالم هم این که دوس ندارم هیشکی بفهمه دعوامون شده هم این که پدر مادرم و نمیخام ناراحت کنم

خداوندا تو میدانی که انسان بودن و ماندن چه دشوار است چه دردی میکشد آن کس که انسان است و از احساس سرشار است....
منم دقیقا اینجوری ام تا حالا نرفتم.خیلی کارد ب استخونم برسه ب بیرون هدایتش میکنم.هم این که میترسم نی ...

با آدم بد و وحشی روبه رو نشدین

من اگه برم برو بیرون که دیگه خونمو میریزه

حتی توی دعواها که همش داد میزنه از ترس همسایه ها و اینکه دعوارو تموم کنه میرم تو اتاق درو میبندم میاد با لگد درو باز میکنه که چرا روی من درو میبندی

از خواب برگشتم به تنهایی💔
ب نظرم اگه مرد خوبی هست فردا خودت برگرد برو خونت و کش نده الکی. احتمالا دو روز اولم باهم قهر باشین ...

جلوی مردم خوبه ولی توی خونه مثل یزید میمونه

حتی بابام همیشه میگه تقصیر تویه

از خواب برگشتم به تنهایی💔
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز