خوب شوهر منم همین اخلاق رو داشت من یه حرفی بهش زدم که شوکه شد و یکم خودش رو جمع و جور کرد .
بهش گفتم تو فلان رستوران فلان روز وقتی شما به دخترهای میز کناری نگاه می کردی ، دو تا پسر میز بغلی به من شما دادن ، اخم کردم که با آبرو به تو اشاره کردن ...همون طور که تو داشتی اونها رو دید میزدی یکی هم برای ناموس خودت اینکار رو می کرد ...
من یا با تو جایی نمیام یا اگر میام خودت رو کنترل کن ..
البته من راستش رو گفتم و این اتفاق افتاد یه روزی ولی من معمولا این چیزها رو برای شوهرم تعریف نمی کنم این هم مجبور شدم...
از اون به بعد یواش یواش بهتر شد