تاحالاشده یه دفعه یاد یه چیزایی بیفتین دلتون بگیره؟
اگه دلتون خواست بگین
تاکمی سبک بشین...
منم میگم...
اول زندگی شوهرم بیکاربود
یه روز که رفته بودیم بیرون
نزدیک ظهرشد ومجبورشدیم بریم
ساندویچ بخوریم...
من حساب کرده بودم مثلا۲۰ تومن میشد
ولی موقع حساب کردن ۲۵ ۳۰ شد
شوهرم چیزی نگفت حساب کرد
ورفت بیرون منم پشت سرش داشتم می رفتم
که نگاهم افتاد به لیست قیمت ها که رودیوارزده بودن داشتم نگاه می کردم که
آره خیلی
که؟
مردک پشت پیشخوان باصدای نسبتا بلند گفت
آره گرون شده! هی نگاه میکنه!!
منم خیلی ناراحت شدم وسریع اومدم بیرون...
ازطرفی خیلی ناراحت شدم
ازطرفی هم عصبانی بودم که چرا چیزی نگفتم...
خیلی😕
دلم اره شکسته
همین الان دارم خفه میشم
شوهرم که بیرون بود متوجه نشده بود
که بهش گفتم اونم ناراحت شد
ولی نرفت بهش چیزی بگه
فقط بهش بد وبیراه گفت...
البته شوهرم اهل دعوانیست
وازطرفی حس کردم خجالت میکشه سرپول بحث کنه...
حس میکنم کل زندگیمو باختم. زن کسی شدم ک از بچگی دوسش داشتم اما ۷ ساله نفهمیدم دوستم داره یا ن
دلم یه دنیا گرفته
شماهم اگه دلتون خواست بگین ازچی دلتون گرفته
یه کم سبک بشین
امشب یادش افتادم خیلی دلم گرفت...
ولی نمیدونم چرا ماها یا کلا آدمایی که یه کم دستشون خالیه اکثرا اینطوری هستیم
مثلا اگه چیزی گرون بشه نمیگیم چرا؟!!
یا برای تخفیف رومون نمیشه چونه بزنیم...
درحالیکه بارهادیدم طرف وضعش واقعا خوبه
ولی هم کلی چونه میزنه
هم چیزی گرون بشه خیلی راحت به طرف میگه چرا وفلان
ان شاءالله خدا خودش به دل همه آرامش بده...
وکمک کنه توزندگی هامون آرامش وآسایش رو درکنارهم داشته باشیم...
خداکنه هم ایمان مون روبتونیم قوی ترکنیم
هم خدا به رزق وروزی هامون برکت بده
اما خانما خواهش میکنم
اگه همسرتون مغازه داره
بهشون بگین مراعات مردم روبکنن
خیلی بده بعضیا این رفتارهارومیکنن
خدا ازتقصیرشون بگذره...
من هروقت به گذشته فکرمیکنم دلم خیییلی میگیره، اصلا افسرده میشم
البته الان سعی میکنم اصلا بهش فکر نکنم خداروشکر
