یه شبی یه دزده میره خونه یکی بعد اینکه دستای خانوم و اقا رو میبنده کل طلا و جواهرات رو برمیداره اخرش مرده با کلی خواهش و التماس میگه دستای زنه رو باز کنه بعد بره بعد دزده با تعجب میگه یعنی انقد زن تو دوست داری مرده هم میگه ن این زنه همسایه زن خودم بیرونه بیاد خونه من و اینو با هم ببینه دهنم سرویسه😹😹