شب بله برون نصف کیکو زدم تو صورتش بعد فرداش ینی دیروز برار بود برم خونه مادرشوهرم بیشعور زنگ زد از ساعت ۹ صبح آماده شو منم هی گفتم یک الان زوده گف ن بعد خلاصه من آماده شم این ب کنار دو ساعت منتظر بودم بیاد بعد ساعت ۱۱ زنگ زد گف همون یک میام منم فکر کن کل لباسامو دوباره درآوردم لباس خونگی هامو پوشیدم زنگ زد گف بیا پایین😐😐😐😐💔
اره عمه هم ترکوندش شمام بیاین😂😂😂