هرکی از دوست صمیمیش ضربه خورده تعریف کنه منم خاطره ی همسایمونو میگم دوست هشت سالش که رفت و آمد خانوادگی داشتن دوستشو دعوت می کنه چندروز بعد میره سراغ سرویسش که بندازه جعبشم رو پاتختیه تختش بوده می بینه نیست ولی اصلا به دوستش شک نمی کنه بامامانش میرن خرید بعد تو خیابون کاشانیه اسلامشهر هم چندتا طلا فروشی بیشتر نیست تو ویترین یه طلا فروشیه تو قسمت طلاهای دست دوم سرویسشو می بینه به مرده میگه به جرم مال خری ازت شکایت می کنم بگو کی بهت فروخته نشونی میده میفهمه دوستش بوده میره سراغش اونم به گریه و التماس میفته و پول طلا رو بهش پس میده
یکی دیگه هم یکی تو دادگاه رفته بود واسه شکایت یه خانم جوون و خوشگلم اونجا بود سر صحبت باز میشه میگه با یکی دوست میشه و کار به رفت و آمد میرسه چندین ماه میگذره یه شب که گفت میام خونت دوتا غول چماقم باخودش میارن و خفتش می کنن طلا و پول دوستشم غیبش زد
من خودم فامیلم که خیلی باهم صمیمی بودیم جون جونی بودیم پاکت کادو عروسی دستمون بود گفت بده من نگهدارم عکس بگیر به فاصله دو دقیقه گفت من میرم دسشوییم داره میریزه اورد دیدم تو پاکتا یی که دست اون بوده هر کدوم ده تومن بیشتر نیست پاکتا هم مال خاله های شوهرم بود از دستش واقعا ناراحت شدم ولی به روش نیوردم بعدا مادرشوهرش یه روز اومد خونه مامان بزرگم گفت عروسم دستش کجه
من خودم فامیلم که خیلی باهم صمیمی بودیم جون جونی بودیم پاکت کادو عروسی دستمون بود گفت بده من نگهدارم ...
من دوستام ابدااا مشکل مالی ندارن و کلا این چیزا پیش نیومده ولی با حرفشون بدجور ناراحت کردنم سر یه رفتار دوست صمیمیم خیلی دلخورم ولی سعی کردم یادم بره هنوزم با هم دوستیم البته منم اونو رنجوندم