دیشب با شوهرم دعوام شد...کتکم زد(نپرسین چرا چون دیگ حالم جوریه ک حوصله توضیحم ندارم حتی)،هنوز جای دستاش رو صورتمه
حالا مامانم زنگ زده میگه دیشب خواب دیدم یجای تاریکی و انگاری نفست بالا نمیاد،همش سعی میکنی نفس بکشی اما نمیتونی...با این حالت انگاری یکی با سیلی محکم تو گوشت میزده و تو بلند بلند میخندیدی😔
ای خدا یعنی چیو خواستی بهش بفهمونی؟؟!!
این کع هر روزم گریه اس و همه خندمو میبینن؟؟؟