دلیل قهرم تو تاپیکای قبل هست نپرسید،اومدم خبر بدم خوبم،فقط دوست دارم همش بخوابم،اهنگای غمگین گوش میدم،در طول روز شاید چند قاشق برنجی چیزی بخورم،عین دیوانه ها کنار پنجره ی اتاق مجردیم میشینم،بی صدا اشک میریزم،خاطرات دوران مجردیم یادم میاد،لبخند میزنم،
اول همش موبایلمو چک میکردم اما دیگه چک نمیکنم...
دیگه چیزی خوشحالم نمیکنه....
فقط همین یه جمله یادم میاد...
من خیلی دوست دارم و مردی که از شدت علاقه گریه میکنه
امابعددوهفته اومدی منو ببینی چجوری دلت اومدبری امروز
اوایل قران میخوندم و صلوات میفرستام
اما دیگه امیدمو از دست دادم،دیگه مهم نیس
چرا به پای مردی بسوزم که بودونبودم براش مهم نیس
خیلی عصبانی ام،
دعاکنین براحال دلم