امروز واقعا دلم سوخت نمیدونم چ کمکی از دستم برای خواهرم بر میاد
من 10 سال با خواهرم اختلاف سنی دارم
از زمانی ک من بچه بودم و اون دبیرستانی بود یادمه همیشه پدر مادرمو حرص میداد
خب اون زمانا هر کس با پسر در ارتباط بود خیلی خانواده ها جبهه میگرفتند و باب نشده بود رابطه بین پسرو دختر
خواهرم از همون زمان با پسر همسایمون ک چند ساااال ازش بزرگتر بود دوست شد
خانواده پسر و خود پسره بیخود بودن،و همه میدونستن چجورن
من بابام خیلی گیر میدادو خیلی ادم مقیدی بود
حتما سر ساعت باید از مدرسه بر میگشتیم رو رفت و آمدمون خیلی حساس بود
کلا رو همه چیمون
رو حرف زدن،بیرون رفتن،لباس پوشیدن،درس،دست خط،ادم خیلی منضبطی بود
من خیلی بچه بودم،همیشه خواهرم ساعت 1و رب از مدرسه میومد تا ناهار بخوریم
اون روز 5 دیقه دیر شد و همه ب هول افتادند ک چرا دیر اومده
5 دیقه شد نیم ساعتو
یک ساعت
خبر رسید خواهرمو با اون پسره مامورا گرفتند....