سلام
بیشتر جنبه درد دل داره حرفم
دلم گرفته 😔
مشکلم اونجاست که مامانم شاغله و ابجی کوچیکمو میده من نگهش دارم تقریبا دوسالشه
از اوایل ۹۹ که رفت سر کار من نگهش داشتم البته نصف روز ولی موقع بیرون رفتن هم باز نگهش میدارم یه داداشم هم نمیتونه بشورتش وعوضش کنه . دیگه خسته شدم دیگه حتی اگه قبلا بچه دوست داشتم الان علاقم خیلی کم شده . من مشکلات شخصی خودمم دارم از اینکه چند ساله نتونستم کنکور قبول بشم و دانشگاه برم تا مشکلات روحی ... با اینکه دختر بودنو به پسر بودن ترجیح میدم ولی بارها به خودم گفتم ای کاش پسر بودم
پرستار هم قبول نمیکنه نمیدونم چرا ولی احتمالا بخاطر هزینش یا حرف مردم !!!
همش فکر میکنم هم سن های من راحت دارن زندگی میکنن دانشگاه رفتن یا هرکار مفید دیگه ای و من درگیر این قضیه شدم . حتی اونا که ازدواج کردن و بچه دارن هم شرایطشون با من فرق میکنه اول اینکه بچه خودشونه بعد اینکه همسر دارن . احساس میکنم در حقم داره ظلم میشه و هم جوونیم داره تلف میشه ...