از خدا متنفرم
گوشم از همه حرفا پره
خستم به خدا خستم
پر از حسرتم... پر درد و ای کاااش...
الا ی دختر به شدت احساساتی و حساسم... سگ اخلاق و افسرده... در عین حال دل نازک و خجالتی... ضعیف و
گریهوو ک مدام قهر میکنه با خودش با همه
روزی سه بار یا بیشتر نیاز به گریه کردن داره
خودخواه و مغرووور...
زود خودشو میبازع و میخوره زمین... ی دختر لووس... از خدا متنفرم...
انگار بیسو چارساعت تو مخم بمب اتم منفجر میکنن..
فقط با قرصای لعنتی روانپزشکش آروم میشه
گاهی شبا خون بالا میارع
همه دوستاش ولش کردن و از همه ضربه خورده...
صدبار دست به خودکشی زده...
خدایا این دردا واس این سن کوفتی زیاد نی؟؟؟