مامانم فکر میکنه من یه موجود اضافم و فقط میخواد شوهر کنم تا پزمو بده
بابام دیشب بهم گفت تو دیگه بچه ی من نیستی
مامان بزرگم دیگه مثل قبل هوامو نداره
داییم که جونم به جونش بسته بود دیگه مثل سابق نیست
بردارم جلوی همه به من فحش میده درحالی که من یه حرف بد از دهنم در نیومده
دخترداییم جلوی جمع ابرومو بردن و این درحالیی که من جونمو واسه تک تکشو منِ نووجون نیستم که بگم اینا فکرای دوره بلوغِ من ۲۵ ساله هیچوقت این ادما رو نمیبخشم و از دیشب برام تموم شدن 🖤
نمیدونم چرا اینجا گفتم ... گفتم که سبک شم
آخرین_تاپیک# 🖤