2733
2739
اره  واقعا میگن یکی دیگ میاری یادت میره مگه چیز کوچیگی بود من مادرشم‌مگه میشه مادری بچشو از یاد ...

میخوان دلداریت بدن اینجوری میگن

ولی تا زنده ای محاله یادت بره

کم نیست که 38 هفته باهاش زندگی کردی لمسش کردی

به خودم آمدم انگار تویی در من بود...این کمی بیشتر از دل به کسی بستن بود (:                                    میشه دعا کنی زودتر به عشقم برسم و ازدواج کنیم؟!  مرسی گلی

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

من هنوزم که هنوزه بعد هشت سال گاهی باهاش حرف میزنم و از یادم نمیره خیلی سخته 

عزیزم

اره واقعا خیلی سخته

خدا صبرت بده


به خودم آمدم انگار تویی در من بود...این کمی بیشتر از دل به کسی بستن بود (:                                    میشه دعا کنی زودتر به عشقم برسم و ازدواج کنیم؟!  مرسی گلی
2728
میخوان دلداریت بدن اینجوری میگن ولی تا زنده ای محاله یادت بره کم نیست که 38 هفته باهاش زندگی کردی ...

پس چی لگداش تکون خوردناش یادم میفته میمیرم همش خودمو مقصر میدونم ک از ی بچه نتونستم درست حسابی نگهداری کنم اخه بچه سالم چیشد یهو بهش

پس چی لگداش تکون خوردناش یادم میفته میمیرم همش خودمو مقصر میدونم ک از ی بچه نتونستم درست حسابی نگهدا ...

تو مقصر نیستی گلی

این اتفاق قرار بوده بیفته

نی نی خودش ترو انتخاب کرده بوده پس مطمئن باش کسی بودی که تواناییش رو داشتی

کسی مقصر نیست

این فقط یه امتحانه


به خودم آمدم انگار تویی در من بود...این کمی بیشتر از دل به کسی بستن بود (:                                    میشه دعا کنی زودتر به عشقم برسم و ازدواج کنیم؟!  مرسی گلی

خدا بزرگه قوی باش من دوتا مرده زایی داشتم اصلا ناامید نبودم تازه نمیدونستن هم علتشو تا اینکه انقدر از خدا خواستم علتشو دکترا فهمیدن الان یه دختر دارم فقط پیگیری بکن ایشالا واسه دومی مشکلی نباشه

2740
خدا بزرگه قوی باش من دوتا مرده زایی داشتم اصلا ناامید نبودم تازه نمیدونستن هم علتشو تا اینکه انقدر ا ...

مرسی عزیزدلم خدای بزرگم میخوام هیج مادری داغ فرزند نبیبنه سخته بخدا سخته

تو مقصر نیستی گلی این اتفاق قرار بوده بیفته نی نی خودش ترو انتخاب کرده بوده پس مطمئن باش کسی بودی ...

چیکارکنم یادم نمیره هر دیقه یادم چیزایی روی اون میخوردم الان از همشون متنفرم و کم اشتها شدم اصلا هیچی دلم نمیخوام ففط بزارن منو همش میشینم گریه میکنم هیچ غذا هم ب یادم نمیفته

سزارین کردم ۵ سانت دهانه رحمم باز شده بود اومدن سر سوزنی اوردن کیشه اب رو بترکونن نزاشتم‌ترسیدم گفتم سز میخوام و رفتم باز اونجاهم از سزارین مینرسیدم تا حالا زایمان کرده بودم ک بدونم چطوریه ولی طبیعی خیلی بده ادمو میکشن کثافتا شوهرم بدجور ترسیده میگه این خراب شده نمیبیرمت دیگ

چیکارکنم یادم نمیره هر دیقه یادم چیزایی روی اون میخوردم الان از همشون متنفرم و کم اشتها شدم اصلا هیچ ...

طبیعیه حس و حالت

خواهر منم 26 هفته زایمان زودرس داشت و نینی بدنیا اومد و بعد 8 روز رفت

هنوز یادش نرفته

اگه کسی هم بهت گفت گریه نکن تو گوش نده

گریه کن بزار سبک بشی

ولی یه چیز رو یادت باشه

تا عمر داری هیچی رو یادت نمیره

از اولین تکونی ک خورد بگییییییییر تا لحظه اخر و فکرایی ک واسه بزرگ کردنش داشتی

پس خودتو سرزنش نکن که چرا یادم نمیره

به مرور اروم تر میشی 

به خودم آمدم انگار تویی در من بود...این کمی بیشتر از دل به کسی بستن بود (:                                    میشه دعا کنی زودتر به عشقم برسم و ازدواج کنیم؟!  مرسی گلی

۳۶ هفته یکم حالم بد بود سرگیجه حالت تهوع بی حالی  داشتم رفتم معاینه کردنن گفتن دهانه رحمت بازه بهم اسکان دادن ی شب موندم اونجا صبح ماما اومد بالا سرم گفت هیچیت نیست .شاید وقتم اونموقعه بود زایمان زودرس داشتم ک بچم مردع .بدنیا اومده بود ۳۹۰۰ بود بچم مامانش بمیرع براش

من سر هر دوتا شیرم می اومد قطع نمیشد کباب میشدم 

منو نمیگی میدیم میومد داغ دلم‌تازه میشد ک الان باید بچم بود شیر میخورد نه اینکه سینه قبرستون خوابه .قرص شیر قطع کن خوردم قطع شد

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز