بچه ها کدومتون مثل من بدبختین
با اینکه ۲۲ سالمه ولی هنوز اگه بخوام جایی برم باید اجازه بگیرم از بابام
جالبه بهم میگه حتما بهم بگو و اجازه بگیر اما اکثر اوقات میگه نه
حتی به مامانم گیر میده دیگه چه برسه من
الان میخواستم با خالم بریم پیاده روی نمیذاره برم
من که مثل خودم ندیدم که هنوز اجازه بگیره
یه دختر خاله ۸ ساله دارم
ازادیش از من بیشتر
اگه هم چیزی بگم که من بزرگ شده ام و فلانی رو ببین
یه جواب حرص درار میگه
این فقط یکی از ایراد های بابام
تو رو خدا بیاین درد و دل
حالم گرفته اس
عزیزم بخاطر وضعیت کشورمونه انقدر حساسه میترسه
برو دانشگاه و سرکار تا استقلالت زیاد بشه
کلاسی که بابات میپسنده ثبت نام کن حتی اگ باب میلت نیس کم کم ازادیت زیاد میشه
بعضیا همینن پدرشوهرمنم همیطوریه کاریشونم نمیشه کرد😒جرتحمل
من عقد بودم بابام نمیذاشت شبا بیرون بریم چون 1 ماه رمضون عقد بودیم عید فطرم عروسیمون بود
سعی کن باهاش حرف بزنی بهش توضیح بدی من خانوادم اصلا اینجوری نبود ولی شوهرم خیلی غیرتی حساس بود اوایل ازدواجمون ولی از وقتی که خدا بهم یه پسر داد از اون زمان کلن عوض شد کسی که اجازه نمیداد یه آشغال بندازم الان کارتشو میده میگه خودت برو با ماشین تنها خرید کن یا برو باغمون تو شهرستان من کارامو جفت جور کنم میام
