من تمام هستیم را در نبرد با سرنوشت " در تهاجم با زمان آتش زدم ، کشتم" من بهار عشق را دیدم ولی باور نکردم " یک کلام در جزوه هایم هیچ ننوشتم " من زمقصد ها پی مقصودهای پوچ افتادم " تا تمام خوبها رفتند و خوبی ماند در یادم " من به عشق منتظر بودن همه صبر و قرارم رفت . بهارم رفت . عشقم مرد . یارم رفت
من تمام هستیم را در نبرد با سرنوشت " در تهاجم با زمان آتش زدم ، کشتم" من بهار عشق را دیدم ولی باور نکردم " یک کلام در جزوه هایم هیچ ننوشتم " من زمقصد ها پی مقصودهای پوچ افتادم " تا تمام خوبها رفتند و خوبی ماند در یادم " من به عشق منتظر بودن همه صبر و قرارم رفت . بهارم رفت . عشقم مرد . یارم رفت
وقتی بچه بیداره نمیذاره من کوفت از گلوی ادم بره پایین.نتیجه ش میشه نصف شب اسمارتیز خوردن در خفا
😂😂👌❤
من تمام هستیم را در نبرد با سرنوشت " در تهاجم با زمان آتش زدم ، کشتم" من بهار عشق را دیدم ولی باور نکردم " یک کلام در جزوه هایم هیچ ننوشتم " من زمقصد ها پی مقصودهای پوچ افتادم " تا تمام خوبها رفتند و خوبی ماند در یادم " من به عشق منتظر بودن همه صبر و قرارم رفت . بهارم رفت . عشقم مرد . یارم رفت
خدایی این دستو به هرکی نشون بدی فک میکنه از سرشب دستم تو رنگ و نقاشی و بومه.نمیدونه اسمارتیز و چطور تو مشتم نگه داشتم بچه بیدار شد یهو نبینه.به چه روزی افتادم