سلام بچه ها ما دیشب ساعت یک اینا بود از خونه دخترخالم اینا داشتیم برمیگشتیم.من بودم و همسرم و خواهر کوچیکم
ماشین رو تو کوچه پارک کرده بودیم داشتیم مرفتیم که یهو صدای فحش های ناموسی رو شنیدیم خودشم بلند بلند
من گفتیم زود بیاین سوار شیم بریم بچه ها همینو که گفتم یهو دیدیم دو تا جوون پیچیدن تو کوچه
دست یکیشون چاقو بود برگشت به همسرم حمله کرد گف تورم میزنما وای بچه ها منو میگین داشتم سکته میکردم