تو مسافرت بودیم بعد یه جا تو راه وایسادیم چیزی بخریم اول بابا رفت بعد مامانم رفت قدم بزنه. بعد رقتن مامانم یه سمند سفید اومد یه خورده جلو تر از ماشین ما وایساد سرشینانش هم رفتن تو مغازه. اقا مامانم داشت بر میگشت رفت سوار ماشین جلوغه شد من که اونجا پخش زمین شدم 😂😂😂😂 ماشین ها رو اشتباه گرقته بود ۱۰ دقیقه نشست تا رقتم بیارمش ینی هیچی نفهمید که ماشین خودمون نیست . تو ماشین داشت با ماهم حرف میزد 😂😂😂 وقتی دیده بود کسی نیست تعجب کرده بود ما کجاییم
اینم بگم ماشین ما چهارصد پنج نقره ای بود 😂😂😂