2777
2789

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

احمق قرص میخوره دختره ولی پسره کلکش زده و خودش قرص نمیخوره دختره ام حالش بد میشه و اینا میرسوننش بیمارستان مادره دختره ام حسابی گریه میکرده و اینا ولی پدره نگاه دخترشم نکرده.

پدره بازم قبول نکرده که با پسره ازدواج کنه و اینا ولی در نهایت بعد یه ماه و اینا که دختره حالش بهتر شد دختره میره صیغه پسره میشه و دیگه ازدواج میکنن.

اما حالا

تو عقدشون حسن دختررو با موتور میبره مدرسه باز خودش میره سربازی  و اینا باز سرکار در همون حین خانواده پسره ام که بی پول خانواده دختره ام گه با دختزشون کلا قهرن .

خلاصه بعد چند سال عقد دخاره با رتبه ۴۰۰ تجربی اونم با اون همه دعوا و غصه دانشگاه تهران پرستاری قبول میشه ولی شوهرش نمیزاره بره میگه تو بری اونجا . اونجا موقعیت های خوبی داره بری اونجا هوایی میشه.

بیچاررو نزاشته بره دانشگاه. اونم رفته ارایشگری یاد گرفته و تا کارش ماهر.

خودش از آرایشگری و مغازش پول در میاره و برا شوهرش مغازه میگیره که لباس بفروشه .

خرج خونه و اینارم در میاره.

احمق هر چی پول در میاورده رو مستقیم تو حستب شوهرش میریخته تا اینکه میرن خونشون و اینا و هنوزم مثلا خیلی عاشق همن تا اینکه یه روز صبح که شوهرش خوبخ رمز گوشیشو پیدا میکنه و میبینه با یه دختره ای که مشتری ارایشگاه خودص هست دارن باهم حرف میزنن و اینا و پسره براش نوشته بوده که دعا کن اتفاقی بیفته که .....رو طلاق بدم الام دیگه همه پولاش مال منه باهم میتونیم فرار کنیم

زندگی دختره بعد خوندن اون پیام نابود میشه  اصلا نمیتونع باور کنه پسری که دو دیقه نمیدیدیش میومد دم در آرایشگاه که اونو ببینه و براش غذا میاورده و عشقم جونم نفسم و اینا حالا خیانت به این بزرگی.


واقعا مردا عوضی ان خخخخ

دختره دیگه بهش اصلا توجه نمیکنه و بهش پول نمیده پسره ام شک میکنه که حتما زنش قضیه رو فهمیده اونم پرو تر یه روز زنش که سرکاره دختررو میاره تو خونه زنش.

ارایشگره ام شک میکنه و همش تعقیب میکنه شوهرشو تا مچشو یع جای خوب بگیره تا مطمین شه که میبینه نیم ساعت بعد رفتنش که تو کوچه یواشکی ایستاده شوهرش بهش زنگ میزنه میگه من سرکارم.(دروغ از صبح تو خونه) 

بعد میگه قشنگم کجایی دلم حسابی برات تنگ شده همین چند دیقه .تو ارایشگاهی ؟ اونم میگه اره ده دیقه بعد میبینه یه زن وارد خونش میشه اینم میره با ترس و اینا یواش یواش در خونرو باز میکنه و دیگه اونارو تو صحنه بدی میبینه و از همه چی مطمئن میشه موهای دختررو میگیره و کتک و اینا که سوهرش یکدفعه یه برگه در میاره که ما ازدواج کردیم محرم همیم بهش نزن من از اول عاشق این دختر بودم تو خودتو بزور بهم چسبوندی.

دختره مات و مبهوت میمونع یه عالمه فحشش میده و میگه من کجا بهت پیله کردم تو میگفتی عاشقتم.  ایندمو نابود کردی نزاشتی برم دانشگاه به خاطر تو هر سال به زور مادرمو میبینم 


ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز