نمیدونم چرا انقد شوهرم سرد شده ، همه مدلها بهش محبت می کنم اما باز سرد ، همش عصبیه ، ی سال تو اقدامم برا بارداری نتیجه نگرفتم بدتر شده اخلاقش مثل ی آدم اضافه باهام رفتار می کنه ، انگار میخواد بگه تکلیفی باهات ندارم درمورد آینده وقتی معلوم نیست بچه دار بشیم یا نه،
مادرش زنگش میزنه میگه تکلیفت زودتر روشن کن نمیشه تمومش کن من نوه میخوام
اهل خیانت نیست اینو میگم ک الان نگید حتما پای کسی درمیون ، اما در طول روز ی زنگ نمیزنه بهم ک بگه مردی یا نه ، حالمو نمیرسه آخرشم میگه سرم شلوغ بود وقت نکردم بهت فکر کنم، واسش بی اهمیتم ، برم بیرون بیام نمیگه کجا بودی ، جدیدا دوس نداره خرجم کنه بهش گفتم فلان چیز میخوام گفت بجا اینکار برو ببین اون دکترت چی میگه تکلیفمون روشن شه، شب میاد خونه کوچکترین چیزی باب میلش نباشه میگه صبح سه بابا پاشیم بریم سرکار نفس بکشم از دستت ،
حتی برا همین اقدام بارداری هم همکاری نداره هزار بار بهش رو میندازم آخرش میگه اگر میخواستی بشی با همون یبار میشدی مردم از کنار هم رد میشن حامله میشن اونوقت تو ،
خلاصه دارم خفه میشم از تنهایی و سرکوفت و ...