میفهمم چی میگی اتفاقا چند وقته شوهرم میره میاد میگه چرا کارم درست نمیشه چرا به هر دری میزنم به در بسته میخورم امشب بهش کفتم ببین از کجا میخوری تا من ازت راضی نشم اوضاعت همینه بیخودی تلاش نکن
ببین دنیا نفرین کنی نمفهمن که
یه بار به قدری دلم گرفته بود چند سال پیش گفتمخدایا اخه چرا همیشه میگین به مادر باید احترام کذاشت اه مادر نگیره ادمو چرا یه بار تو یه حدیث یا یه ایه از قران نیاوردی دل زنتون و نشکنید آهش میگیرتتون هنیشه از بچگی توگوش پسرا کردن که جای زن پیدا میشه جای مادر و خواهر پیدا نمیشه خیلی دلم کرفته بود چون شوهر منم خیلی به خاطر خانواده اش دل منو شکسته بود همون لحظه تلوزیون روشن کردم همینطور کانالارو عوض میکردم زدم شبکه ۳ برنامه سمت خدا بود اون اقای روحانی که صحبت میکرد اسمش یادم نیست دقیق چی بود گفت تا چند سال مادرت زحمتتو کشیده تر و خشکت کرده بعد ازدواج تمام اون زحمتا با زنته مریض بشی اون تر و خشکت میکنه مثل یه مادر پس احترام اونم واجبه همونطور که آه مادر میگیره اگه به نا حق دل زنتو بشکنی آه اونم میگیرتت خیلی دلم اروم شد
بعضی موقعها هم مردا نمیخوان قبول کنن یه بار تو عقد خونه مادرشوهرم بودم هدا میدونه اون شب شوهرم با دل من چکار کرد فقط گریه کردم و خدارو صدا کردم با همون گریه خوابم برد نصفه شب دیدم شوهرم وحشت زده بالا سرمه سرمو ناز میکنه اولش ترسیدم بعد دیدم افتاد به غلط کردن و معذرت خواستن خدا حایگاهشو اون دنیا بهش نشون داده بود تو خواب داشت از ترس سکته میکرد ولی چی شد؟؟؟درست شد؟ نه بابا فقط سه روز عذاب وجدان داشت بعد سه روز شد ادم قبلی