منکه بخاطر شوهر خرم تازه ،دیشب یه لحظه یاد نامزدیم افتادم گفتم اینا درد از یادم دلم پاک نمیشه من تکو تنها بدون هیچ عروسی اونهمه کار به تنهایی کردم اومدم نشستم بغل بخاری که سی ثانیه گرم شم تو زمستون تو اومدی بابات برگشت گفت بیچاره مادرت صبح تا شب تکو تنها اونجا داره کار میکنه توام به من چپ نگاه کردی روزگارم زهر کردی روزایی که نامزدی که برام باید عالی میگذشت جهنم کردن برامون ..
جون و سلامتی‌تون رو از سر راه پیدا کردین احیانا؟😐
نکنید ازین کارا
من و جاریم یه بار کل لحاف تشک و پتوها و فرش های مادر شوهرمو شستیم بخدا منم با گوش خودم شنیدم که مادر شوهرم به خواهر شوهرم گف مگه چیکار کردن دوتا چیز شستن دیگه بعد که دیدن من شنیدم خواهر شوهرم گف منظورش اون یکی جاریته تو رو نمیگه منم گفتم چه فرقی میکنه اونم بدبخت با من کار کرده دیگه بعد هم از همون در کوچه که باز بود تو حیاط حرف میزدن شنیده بودم از همونجا برگشتم خونمون و دیگه نرفتم برا کمک بقیه ی کارها به جاریم هم گفتم نرو اونم نرفت مادرشوهرم به گوه خوردنش پشیمون شده بود
این که گفتم یکم دعوامون شد گفت بجا اینکه خودش عزیز کنه دیگه رفتم دستشویی بحث تموم کردم
بنظرم خودمون بقیه رو پرو میکنیم
نرو خواهر ...نکن
بار بعد که رفتی خیلی آروم کار کن،فقط باش،کار نکن،حضور فیزیکی داشته باش,،هر کاری هم کردی ده بار غر بزن،همش بگو معده درد میکنه،کمرم درد میکنه،وسط کار بگو حالم اصلا خوب نیست،
دیگ نرو اگ گفتن چرا نیومدی بگو دوتا دونه ظرفه بده دخترت بشوره
ولی میخوام بگم اونشب اینو گفتی اینم جواب حرفت بجا اینکه تو خودت عزیز کنی بگی دست زنم درد نکنه ارزش گذاشته رفته با این وضع معدش کمک مادرم کرده ،اومدی دل میشکنی انتظار داری بغض نکنم یاد گذشته نیفتم این به خودت بگو نه من من خودم خواستم عزیز کنم که رفتم کمک اما تو چی . این بگم بهش ؟
خ ر ی ت
