سلام ... خوبین ... خانوما راستش همسر من اصلا نمیتونه به خانوادش نه بگه و فقط چشم و چشم ... البته نه اینکه هرر کاری چشم بگه هااا مثلا اگه ما دو روز بکوب خونه ی اونا باشیم و بعد فرداش بیایم خونمون و بعد شام رو بگن بیاین نه نمیتونه بگه و چشم
مثلا امشب زنگ زدن بهش که شام رو بیاین اینجا ، بعد ما دیشب کل روز رو پیششون بودیم .... شوهرمم تازه از سرکار اومدع بود .... بعد شوهرمم بهم گفت که نتونستم بگم نریم .... منم ناداحت شدم و گفتم باشه تو خودت برو من نمیتونم بیام .... واقعا ناراحت میشم از اینکه شوهرم نمیتونه بهشون تو بعضی چیزا نه بگه ... خب منم از صبح تنها می مونم تا شب ساعت ۸ که شوهرم میاد و ذوق دارم ... مگه برای من شوهر و حس بودنش نیاز نیس؟؟ که داعم توی خونشون باشیم