سلام بچه ها من ۶ ساله که ازدواج کردم و یه دختر ۳ ساله دارم من و همسرم عاشق هم بودیم و خانواده هامون اصلا راضی ب ازدواج ما نبودن با هزار سختی و بدبختی ک بود ازدواج کردیم شوهرمم کم سن و ساله ولی واقعا عاشق منه.مادرم و پدرم از شوهرم متنفرن و اجازه نمیدن شوهرم بیاد خونشون چون میگن ما راضی نبودیم دخترم و بدیم به این چون شغلش ازاده شوهرم ولی وضع مالیشون خوبه.شوهرمم همه چیز و تحمل میکرد چون منو دوس داره.حدود یک ماه پیش من اومدم خونه پدرم سر بزنم که یه شهر دیگه است و یک هفته موندم بعد شوهرم زنگ زد بهم گفت فردا میام دنبالت منم گفتم باشه بیا وقتی ک اومد دیدم دوتا از خواهر شوهرام که باهم قهریم داخل ماشین بودن گفتم اینا رو واسه چی اوردی با خودت گفت که.......هستید بقیه اش و بگم؟؟؟؟؟؟
ناراحت نشی دوست من ولی از قدیم میگن یه دیوانه یه سنگو میندازه تو چاه صد تا عاقل نمیتونن درش بیارن حالا سوار ماشین میشدی چی میشد؟اون خوب بود یا این بدون دادن امضا ورضایت به پدر ومادرت پاشو برو خونه ات اون بچه چه گناهی داره گیر شما افتا ده😡
ببین من یه پیشنهاد بهت بدم؟ خودم وقتی انجامش دادم توی زندگیم معجزه کرد.
قبل از هر تصمیمی چند دقیقه وقت بزار و برو کاملاً رایگان تست روانشناسی DMB مادران رو بزن. از جواب تست سوپرایز می شی، کلی از مشکلاتت می فهمی و راه حل می گیری.
تازه بعدش بازم بدون هیچ هزینه ای می تونی از مشاوره تلفنی با متخصص استفاده کنی و راهنمایی بگیری.
بعد هم یه کلام حرف میشنوین برید دو کلام هم تحقیق کنید ندونستن عیب نیست نپرسیدن عیبه
هیچ محضری وجود نداره که از شما امضا بگیره تعهد بگیره که دیگه بچه کسی نیستی! هیچ تعهدی هم نمیتونه شما رو از ارث محروم کنه حتی خود پدرت هم نمیتونه بره جایی بنویسه که بچه ام از ارث محرومه
وصف رخساره خورشید ز خفاش مپرس دوست عزیز لطفا متن امضاء من رو بخونید نی نی سایتی گرامی لطفا اگر با کامنتهای من مخالفتی داشتید احساستون رو کنترل کنید و من رو ریپلای نکنید مگر اینکه مستقیما شما رو مخاطب قرار داده باشم یا استارتر تاپیکی باشید که توش پست گذاشتم ، من مایل نیستم هیچ بحث و تبادل نظری با مخالفانم داشته باشم مگر اینکه خودم اعلام آمادگی کنم پس خودتون رو خسته نکنید و با اجتناب از هر بحث بیهوده ای در حق اعصاب و شخصیت من و خودتون لطف بزرگی بفرمایید