ما پنج ساله باهم دوست صمیمی هستیم ایشون خیلی خونه ما اومدن (من با پدر مادر زندگی میکنم)ولی دوستم ازدواج کرده خونه شوهرشه خلاصه توی این پنج سال همیشه اومده ولی من هیچوقت نرفتم تا اینکه این هفته دعوتم کرد برای دیروز منو اون یکی دوستم(با اون خیلی صمیمی نیست بخاطر اینکه خونه اونا هم رفته تاحالا دعوتش نکرده دعوتش کرده ولی این دوستم ک همراهم اومد خیلی صمیمی هستیم
چیزی نمیگم چون دلم خیلی از این دنیا پره...میخوام ازت هر چی بگم بغضم گلومو میبره...آدم یوقتا از خودش بی حرف باید بگذره...این روزهای آخرو ساکت بمونم بهتره...
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
چیزی نمیگم چون دلم خیلی از این دنیا پره...میخوام ازت هر چی بگم بغضم گلومو میبره...آدم یوقتا از خودش بی حرف باید بگذره...این روزهای آخرو ساکت بمونم بهتره...