بچها این حرف چند ساله رو دیگ لبریز شدم
مادرشوهرم همش با میوه پلاسیده و خراب پذیرایمون کنه خصوصا ک شوهرم مثلا ی چند ساعتی خونه نیست برای منو بچم میوه پلاسیده میده و برای اینکه خودنمایی کنه همون میوها رومیکنه داخل پلاستیکو میده ک بیاریم خونه ایندفعه واقعن دیگ کفری شده بودم لیمو کرده بود همه خراب بودن عبصبانی شدم ب سوهرم گفتم مادرت چرا میوهای ک خراب میشن و خودش نمیخوره میکنه همرامون
و شوهرمم طبق معمول پشت خواهر مادرشو میگیره
بنطرتون چه واکنشی نشون بدم تا ب خودش بیاد
هرچند اون فقط نظر شوهرم براش مهمه اصلا محلی ب حرفا من نمیده.
من واقعن بهم برمیخوره مگه منو بچم اشغالخوریم
بگید دوستان چکار کنم یا چجوری شوهرمو بگم بگه ب مادرش بعهمونه