بعدش بابام گفت هم چی رو بگو فقط راست بگو
دیدم ن مامانم ولش کنی شکم منو پاااره میکنه
گفت لازم نکرده چیزی بگی فردا میزی درخواست پرینت میدی پرینت همه جی زو روشن میکنه گوشی مم گرفتن گفتن شاید بزنگه دانیال جوابشو. بدن
خلاصه منم فقققط از خدا مردن میخواستم همییننننننننن
بعدش رفتم پیام دادم ب دانیال یواشکی یا خدا از حالم نگم براتون فقط قسم م میداد هرکاری کردن گلاره پام بمون