دلم‌میخواد تو ۳۳ سالگی با وجود کلی سختی حرفهای اطرافیان دلشکستگی یه ازدواج خوب قسمتم بشه خسته شدم دیگه بریدم
حالم بده عاشق خونوادمم اطرافیانمم اما نمیتونم ابراز کنم پدرم محبت مالی زیادی برام کرده اما نمیتونم تشکر کنم نمیتونم بغلشون کنم بوسشون کنم همش معذبم انقد به خودم فشار میارم جلوی خودمو میگیرم سرم قلبم درد میکنه 😔خیلی رو زندگیم تاثیر گذاشته همش ناراحت و افسردم...
کاش زمان به عقب برمیگشت هیچوقت اون عشق بچه گانه رو تجربه نمیکردم و الان فامیل اینجور باهم دشمن نبودن!بیشتر درس میخوندم و به حرف مادرم گوش میدادم.
ادم با یه اشتباه ممکنه چنان مسیر زندگیشو تغییر بده که دیگه نشه کاری کرد.خداروشکر همسر خوبی دارم اما میتونستم موقعیت اجتماعی بهتری داشته باشم.
کاش عاقل بشم و نمازبخونم.دیشب باخودم فکرمیکردم تو هرروز از زندگیم چقدر به خدا فکرمیکنم خجالت کشیدم دیدم هیچیی.
کاش همسرمم سر قضیه زندگی مادرش با ما درکم کنه و دوباره نیارتش.چون واقعا دیگه کشش ندارم.خدا کمک کنه بهم
قبلا یکی دو نفرخانومای نی نی سایت بهم گفتن افسرده ای😐😐😐
باور نکردم🙄
ولی الان فهمیدم که واقعا افسردم🙁
خدایا
داری امتحان م می‌کنی ،اخه چرا کارهات برعکس ماست
ماامتحان میدیم که قبول شیم ،تو میگیری که رد بشم
خدایا ماکه زمین خوردتیم
این همه امتحان چرا ؟! مگه ادعا نبوت کردم ، فقط خواستم آدم باشم
چقدر سختش کردی ، چرا همه چیز بهم پیچید
چه تاپیک خوبی من مشکلات دارم مثل بقیه ولی چیزی که داره خفم می کنه اینه که تو پنج ماهگی بچمو سقط کردم سندروم داون داشت ولی هیچکس جز شوهرم نمی دونه خیلی داغونم 15 دی سقط داشتم عین مرغ سرکنده ام
همش استرس اینو دارم بچم سالم نباشه چون تجربه ی بچه ناسالمو داریم تو خونواده نمیدونم چیکار کنم فقط میدونم تحملشو ندارم
از این فکرای منفی خسته شدم
می شه منو راهنمایی کنی اگر اذیت نمی شید چون من سقط بچه ناسالم داشتم در پنج ماهگی نمی خوام باز این تجربه تکرار بشه بچه ناسالمتون چرا ناسالمه . منم مثل شما دیگه طاقت ندارم اگر می شه یه کم بگو می خوام از همه تجربه ها استفاده کنم بچم سالم باشه
