اتفاقی تو گوشی خواهرم چتشون برا خواهر بزرگم دیدم ک داشتن پشت سر من چ حرفا ناحقی میزدن به خدا سپردم به یکی شون گفتم به یکی هم چیزی نگفتم متوجه شدم مامانم هم گفته چیزی پشت سرم
اینکه مامانم از۹سالگیم داشت به بابام خیانت میکردوفقط من میدونستم.وحتی مامانمم میدونست که میدونم ولی باتهدیدبه مرگ خودش منومیترسوند.خیلی توبچگیم اذیت شدم😔مامانمالبته بیماری دوقطبی داره ومن مجبورشدم یکه وتنهابا این قضیه کناربیام.حتی ابرومون جلوی شوهرم ودامادمونم رفت.خواهروبرادرمم قربانیه یه مادر بیمارشدن
واای وااای چرا چرا ما باید حقمون اینجوری ضایع شه چرا دختران#
توروخداتوزندگیتون اگربچه دارشدین بخاطراون بچه هیچ وقت خیانت نکنید.زندگیِسالم،بزرگترین هدیه ایه که میتونیدبه فرزندانتون بدید
چی بکم بشدت افسرده شدم به شدت ناراحتم خیلیها لیاقت زندگی خوب رو ندارن اما دارن....همین...من خیلی ناشکری میکنم شاید....کاش خدا تو این برهه زمان به دادم برسه که واقعا به آرامش نیاز دارم.اول آرامش بعد هم یه پول قلمبه همین....
راز خیلی بزرگی تو سینه م دارم.با درد دلاتون یادش افتادم خیلی گریه کردم...خدا من ببخشه😥
واقعا نمیتونم به زبون بیارم
من قبلا كسى رو دوس داشتم
دلم ميخواست اينا رو به اون ميگفتم:
خيييييلى دلم برات تنگ شده،ميدونم بى عقلم با اون كارا و حرفايى كه تو زدى،ولى من هنوز همونقدر دوستت دارم،همونقدرى كه بهت گفتم
كاش ميشذ كه باهم باشيم هميشههههههه
ما خيلى خوشبحت ميشديم،چون تو دقيقا نيمه ى ديگه ى من بودى
كاش تو هم مثل من فكر ميكردى😔من دلم ميخواست اين يه بارى كه زندگى ميكنم رو كنار تو تموم كنم...
خييبلى دوست دارم
و بخاطر همين رهات كردم تا به هرچيزى كه دوس دارى برسى
