یه کاربری هست دخترش سرطان چشم داشت قرار بود تخلیه بشه چشمش سه ساله بود دخترش
هی تاپیک میزد در این مورد
منم افسردگی دارم
شب کنکور و استرس و دعوا با بابام بود
صبحش دیدم تو تاپیکی باز پست کذاشته
ای گریه کردم
میگفت میخوام دخترم و ببرم طب اسلامی دکترا قطع امید کردن (خودم اصلا قبول ندارم این طب و ولی دلم سوخت و گفتم آخرین امید یه مادره) میگفت پولش و نداره بهش پیام دادم که من هزینه شو میدم
بابام سر کنکور باهم قهر بود تو کارتم پول نریخت پول نداشتم اصلا
به یه اذمی رو زدم و گفتم مطمئنه و اونم ۵۰بیشتر نداد !!!
بعد اون ماجرا اون کاربرو پیدا نکردم اونقدر ناراحت بودم وقتی پولی به دستم میرسید گریم میگرفت حالم بد میشد
نمیدونم میتونید حالمو درک کنید یا نه؟
هر وقت پولی خرج میکردم یاد اون کاربر می افتادم و دستم میلرزید
بعد چند ماه فهمیدم طرف دروغ گوئه!!! نی نی یار ۵بهم گفت
الانم تشریف دارن تو سایت با داستان های دیگه!!