سلام خانوما سعی میکنم خلاصه بگم چیشد خواهشا اگه حوصلشو دارید یکم راهنماییم کنید و خواهشا گیر ندید به سنم میدونم اشتباه بوده
من ۱۵ سالگی با یه پسر ۷ سال بزرگتر از خودم دوست شدم بعد از یکسال اومد خاستگاریم و من تا ۱۸ سالگی عقد بودم و نامزدی و.. ۱۸ سالگی عروسی کردیم دو هفته قبل از عروسی متوجه چتای چرت و پرت شوهرم با یه دختره شدم خانواده ها متوجه شدن و خلاصه بخشیدم
الان دوساله عروسی کردم من ۲۰ سالمه و شوهرم ۲۷ یه ماهی بود به شوهرم شک کرده بودم الان یک هفته هستش که متوجه شدم بهههله به گفته خودش نزدیک به سه ماه با یه دختره حرف زده که ۲۵ سالش بوده و خودشم شماره داده به دختره اینارو مامانم از زیر زبونش کشید بیرون اولش همش دروغ چرت میگفت
حالا من یه هفته هستش خونه بابامم اونم هرشب اس و زنگ که گوه خوردم غلط کردم پاتو می بوستم دستتو میبوسم بیا تف بنداز تو صورتم توروخدا فشم بده ازین حرفا
منم اصلا جوابشو ندادم و پدرمادرشم دو سه باری اومدن و چقدر گریه و زاری کردن ولی من گفتم اصلا برنمیگردم به اون زندگی و نمی خوام ببینمش
فعلا تصمیم بر این شده که حق طلاق و حضانت بچه و یه تعهدنامه ازش بگیرم ولی بنظرتون ادامه این زندگی با این شرایط درستع با توجه به این که بچه هم ندارم
خانوما شوهرم اخلاقای خیلی خیلی خیلی خوب زیاد داره ولی این یکی .......نمیگم دوسش ندارم ،دوستش دارم ولی شدت این درد انقدر بالا بوده که واقعا دوست داشتنه کمرنگ شده واقعا سردرگمم نمیدونم چی کنم