امشب خونشون بودم، بابام رفته بود نوشابه بخره
مامانم برگشت گف من هر وقت شوهرت اومده گفتم برگرد با سمر بیا، بالاخرع منم میفهمم اینجور چیزارو،...بهش گفتم یعنی چی گف بالاخره من جوونمــ سنی ندارم(۴۰سالشه) بابات با مادبزرگت خیلی شوخی میکرد، منم عصبی شدم اگه جات بودم به مادرم میگفتم تو با هرزه های خیابون فرقی نداری😠
اونم یلحظه قفل کرد و گفت بعضی ها باداماداشون شوخی لمسی میکنن منم جوونم، بابات سینه های مادربزگتم میگرف
اخه من میدونم بابام اینطوری نیست اخه ج معنی میده این حرفا واقعا بخدا من ۱۹سالمه شوهرم۲۱ اصلا بدختی های خودم کنار این حرفش باعث شده تاالان بیداربمونم یعنی چی اخه😭