کوله بار گناهانم بر روی دوشم سنگینی میکرد.
ندا آمد بر در خانه امبیا
آنقدر بر در خانه بکوب تا در را ب رویت وا کنم
وقتی بر در خانه اش رسیدم
هرچه گشتم در بسته ای ندیدم
هر چهبود بازبود
گفتم خدایا بر کدامین در بکوبم
ندا آمد:این راگفتم ک بیایی
وگرنه من هیچوقت
درهای رحمتم را ب روی تو نبستم
کوله بارم زمین افتاد
پیشانیمبر خاک
مهربان خدایمدوستت دارم😍😢